عدم انحصار قرآن در هدایت بشر

  • 1402/05/08 - 11:59
برقعی یکی از چهره‌های شاخص قرآنیون است که با استناد به برخی از آیات قرآن، قرآن را برای هدایت انسان‌ها کافی می‌داند؛ درحالی‌که خداوند در قرآن کریم علاوه بر اینکه امر هدایت بشر را به قرآن نسبت داده، در برخی از آیات، آن را به پیامبرانش نسبت داده است.
امامت

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ «سید ابوالفضل برقعی » یکی از چهره‌های شاخص قرآنیون است که اعتقاد به جامعیت و کفایت قرآن برای هدایت بشر دارد. حیات علمی وی، از دو مرحله کاملاً متفاوت تشکیل شده است. در بخش اول مانند دیگر روحانیون شیعه، مدافع مباحث ولایی بوده است و تألیفاتی در این زمینه داشته است؛ ولی از دهه چهارم عمر خود با گرایش به آراء وهابیت، مدافع نظریه قرآن‌بسندگی شده است؛ به این معنا که قرآن برای هدایت انسان‌ها کافی می‌دانست.

برقعی برای اثبات این ادعای خود، به برخی از آیات قرآن استناد کرده است؛ به‌عنوان‌مثال، ایشان با استناد به آیه «فَمَنْ تَبِعَ هُدَایی فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» [بقره/38] «آنان که پیروی او کنند، هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند شد.» می‌گوید: این آیه دلالت بر این مطلب دارد که خداوند امر هدایت بشر را در کتاب خود منحصر کرده است و این آیه، شامل همه افراد می‌شود؛ بنابراین تمام مردم مکلف‌اند که هدایت خود را از قرآن فرابگیرند.[1]

نقد و پاسخ:
برقعی در این استدلال، بدون ارائه یک دلیل متقن، واژه «هُدی» را مساوی با هدایت قرآن قرار داده است و هدایتی را که از سوی انبیا و اولیا صورت می‌پذیرد، مصداق هدایت خداوند ندانسته است. ضمن اینکه اصولاً از عبارات آیه فوق، انحصار به دست نمی‌آید و ادات حصری در این آیه و آیات دیگری که کلمه «هُدی» در آن آمده است، وجود ندارد که بگوییم خداوند هدایت خود را منحصر در قرآن کرده باشد.

وی معتقد است که خداوند در بسیاری از آیات، هدایت را منحصر به قرآن دانسته و چیز دیگری را هادی قرار نداده است، غافل از اینکه هدایت خداوند، خود دارای مصادیقی است که قرآن خود یکی از آنها است و هدایت ائمه معصومین علیهم‌السلام هم مصداق دیگری از آن است. همان‌گونه که خداوند در این آیه و آیات مشابه آن، هدایت را در قرآن قرار داده، در آیات دیگری نیز امر هدایت را به پیامبرش نسبت می‌دهد؛ به‌عنوان‌مثال خداوند می‌فرماید: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَی بِآییاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ [ابراهیم/5] و همانا موسی را با نشانه‌های خود فرستادیم [و به او وحی کردیم] که قوم خود را از تاریکی‌ها، به‌سوی روشنایی بیرون آور و ...»

خارج‌کردن مردم از ظلمات به نور (هدایت)، در قرآن بارها تکرار شده است؛ گاهی این امر (هدایت) به خدا نسبت‌داده‌ شده[2] و گاهی هم به پیامبران نسبت‌ داده‌ شده است. گاهی هم به کتاب خدا نسبت‌ داده‌ شده است. (البته قرآن به‌تنهایی کافی نیست، بلکه برای هدایت مردم، رهبر الهی نیز لازم است. چنانکه خداوند می‌فرماید: «کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ»؛ [ابراهیم/1] «این قرآن کتابی است که ما به تو فرستادیم تا مردم را به امر خدایشان از ظلمات (جهل و کفر) بیرون آری و به عالم نور رسانی.» پس این گونه نیست که بگوییم خداوند امر هدایت را منحصر در قرآن کرده است.

 پی‌نوشت:
[1]. برقعی، سید ابوالفضل، اصول‌دین از نظر قرآن و مستند به آیات آن، ص4، انتشارات حقیقت.
[2]. «اللَّهُ وَلِییّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ»؛ [بقره/257] «خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکی‌های جهل بیرون آرد و به عالم نور برد.»

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.