پیرامون پال توئیچل
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ اکنکار یکی از عرفانهای نوپدیدی است که «پال توئیچل» در سال 1965 آن را بنیان نهاد. با بررسی باورها و راهکارهای این فرقه میتوان آنرا معجونی از تمام ادیان و عرفانها برشمرد. پال که مدت زمانی در ارتش آمریکا خدمت کرده، مدعی است مدتی از زندگی خود را نیز در هندوستان، در آشرام سودار سینگ سپری کرده و تحت تأثیر شخصیتی خیالی به نام «ربازار تارز» تبتی لامائیست قرار گرفته است. وی با مطالعات سرسامآور خود این توانایی را مییابد که به ابداع آیینی نوظهور دست یازد.[1]
البته همسر دوم او «گیل توئیچل» که روان شناس بود، کمکهای شایانی به او کرده است. وی اولین ادعاهای پیامبری اکنکار (که از آن با عنوان ماهانتا) یاد میشود را با تشویقها و درخواستهای گیل مطرح نموده است. نامی که پال برای شبهآیین خود انتخاب کرد، نامی است که بسیاری از صوفیان و راهبان، برای خود برمیگزینند. او با استفاده از زبان سانسکریت نام «اکنکار» را بر شبهآیین خود نهاد. «اک» در زبان سانسکریت به معنای حق و خدا است. واژه اکنکار نیز در معانی اهل حق، پیروان خدا و رهروان حقیقت بهکار میرود.[2] باورهای اساسی این شبهآیین را میتوان در باور به خداوندان دوازده گانۀ عالم، اعتقاد به کارما، تناسخ، سفر روح، ماهانتا به عنوان پیامبر و عوالم درون بر شمرد.[3]
اکنکار نیز مانند بسیاری از نومعنویتها در باور به تناسخ و کارما از آیینهای شرقی پیروی میکند. هرچند رهبر اکنکار تلاش دارد تا اشکالات وارد بر نظام تناسخ را به گونهای حل کند، در این راه موفقیتی کسب نکرده است. «نظامنامه تناسخ»، «قانون کارما»، «چرخه آواگاوان»، «چرخه 84» و «چرخه سامسارا» نامهایی است که اکنکار برای تناسخ برگزیده است. درکل تناسخ به معنای تولّد دوباره، آمد و رفت روح در کالبد تازه که هر زمان با صورت تازهای پا به دنیا میگذارد، آمده است. اکیستها اعتقاد دارند تا وقتی روح به طبقات بالاتر از طبقه اثیری و ذهنی یا براهم لوک نرسیده باشد، اغلب مجبور است به منظور تولّد و مرگ دوباره به طبقه زمینی بازگردد. در سیستم تناسخی اکنکار، باور بر این است که روح انسان پس از مرگ به بدن نوزاد دیگری منتقل شده، به زندگی خود ادامه میدهد. به نظر میرسد اساس اعتقاد به تناسخ، از ناباوری به معاد نشأت گرفته باشد. ازآنجا که این ادیان و نومعنویتها نظامهای اخلاقی خاص خود را دارند، برای توجیه رفتارهای نیک و زشت و ثواب و جزای رفتارشان به تناسخ و کارما معتقد شدهاند. از دیگر عللی که باعث اعتقاد به این باور شده است، نبود توجیه مناسب عقلی برای شرور است. آنها چون زندگی انسانی را دنیوی فرض میکنند، انتظار دارند تا همه انسانها در همین دنیا به خواستههایشان دست یابند؛ بنابراین کسانی که در زندگی اوّل دچار مشکلاتی بودهاند باید دوباره به دنیا بیایند تا سرانجام زندگی شادی داشته باشند. پال در توجیه تناسخ میگوید: «چنانچه برای هرکس فقط یک عمر قائل باشیم، این سخن به نظر غیرمنطقی میآید. در زندگی منفرد چنین بهنظر میرسد که ما بدون دلیل آشکاری رنج میبریم یا از لذایذ زندگی متنعّم میشویم. در این وضعیت، آفرینش کینهجویانه وی مقصود جلوه میکند. قانون مسئولیتپذیری معنوی هنگامی بیشتر معنا مییابد که ما قانون کارما و تناسخ را بپذیریم. تناسخ به ما میآموزد تا زمانیکه درسهای معنوی خود را فرا نگیریم، بارها و بارها متولّد میشویم. قانون کارما تصریح میکند که اعمال ما و نتایج اجتنابناپذیر آنها با هم ارتباط مستقیم دارند؛ یعنی در یک زندگی، آنچه را که در زندگی دیگر کاشتهایم، درو میکنیم».[4]
اکنکار برای اینکه ساختار تناسخش بوی خداناباوری به خود نگیرد، تناسخ را اینگونه طرح کرده است که روحها برای تعالی خود به زندگیهای متوالی در بدنهای متعدد نیاز دارند تا بتوانند با کارماسوزی به همکاری خداوند نائل آیند و به طبقات معنوی بالاتری دست یابند. البته سیستم خداباوری اکنکار نیز دچار مشکلاتی است که در پاسخ به پرسشِ خداشناسیِ اکنکار بدان پرداخته شده است. پال توئیچل در جایی دیگر در تبیین تناسخ میگوید: «... بنابراین فرمول نهایی از این قرار است که ماهانتا، استاد حقِّ در قیدِ حیات را بیابی تا ارتعاشات تو را با این جریان حیات و نغمات بهشتی کوک کند. آنگاه خودت را جزئی از آن جریان بدانی، سپس به دیار آزادی عروج خواهی کرد. بعد از این از دورترین سرحدّ ذات جهانهای مادّی و جهانهای ناخالص میگذری و در عمل، وارد نواحی معنوی خالص میشوی. با کسب صفات الهی و شایستگی بالاترین ناحیههای بهشتی، دیگر محکوم نخواهی بود در تاریکی این جهانهای تحتانی همچنان در رفت و برگشت روی چرخه درنده تولّد و مرگ بمانی».[5] از دیگر ادلّهای که برای تناسخ در اکنکار ذکر شده، یادآوریها و حالاتی است که انسان احساس میکند عین آن حالت برایش تکرار شده است. در اینجا ادعا بر این است که گاهی انسانها میپندارند آنچه هماکنون در حال وقوع است، در گذشته نیز برایشان اتفاق افتاده است. آنها این حالت را حاکی از وقوع این حادثه در زندگیهای پیشین خود میدانند. در پاسخ به اینگونه یادآوریها سخنان زیادی گفته شده است. برخی این یادآوریها را محصول رؤیابینی میدانند، برخی نیز آنرا به عالم ذر ربط میدهند. عدّهای هم با برخی پدیدهها که روانشناسان توضیح دادهاند به تبیین این ادعاها میپردازند. دلیل دیگر اکیستها بر واقعیت داشتن تناسخ، استعدادها و خلقیات متفاوت ما میباشد. آنها بر این باورند کسی که استعداد خاصی دارد، این استعداد را از زندگیهای پیشین به ارث برده است. البته برای استعدادهای گوناگون نیز توضیحات فراوان دیگری که در روانشناسی طرح شده، وجود دارد. برخی استعداد را برآمده از وراثت ژنتیکی یا جهش ژنتیکی دانستهاند و برخی دیگر بر این باورند که شکوفایی استعدادها در انسانهای خاص، محصول واقعه و یا تربیت ویژه آنهاست. برخی نیز بروز استعدادها را محصول شرایط اجتماعی و ... دانستهاند. تعدادی نیز شرایطی تلفیقی از تربیت، ژن، جامعه و ... را علت بروز استعدادها برشمردهاند.
اشکالات تناسخِ اکنکار
یکی از مهمترین اشکالات و پرسشهایی که درباره تناسخ در مکتب اکنکار وجود دارد، جایگاه روح مابین دو بدن است. از آنجا که اکنکار در تعریف روح، آنرا اخگری از خداوند میداند، باید به تجرّد روح اذعان نماید. روح مجرّد پس از خروج از جسم اوّل و در زمان انتظار برای حلول در جسم دوم باید در کجا سکنی گزیند؟ این پرسشی است که تمام باورمندان به تناسخ با آن روبهرو هستند. ازآنجاییکه اکنکار بهویژه اکیستهای ایران تلاش دارند بین تناسخ و باور به معاد جمع نمایند و نیز از کمند این شبهه رهایی یابند، اقدام به طرح مسئلهای به نام «کالبد اثیری» کردهاند که برخی آنرا با کالبد مثالی یکی پنداشتهاند؛ اما ترسیم کالبد اثیری و بیان اقلیم الهی نیز نمیتواند مشکل را حل کند. اگر آنگونه که پال معتقد است اقلیم الهی در درون خود انسانها است، پس روح، خود اقلیم الهی است و اقلیمی فراتر از آن برای زندگی روح وجود ندارد. وانگهی ماهیت مجرّد روح نیز بهگونهای است که نمیتوان به راحتی کالبد اثیری را پذیرای آن دانست؛ چه اینکه کالبد اثیری هنوز در عالم مادّه شکل میگیرد. [6]
اشکال دوم در ساختار زمان تناسخ است. در این ساختار، مدت زمان تناسخ و نیز تعیین کننده آن معین نیست. مسئله مهم دیگر اینکه آیا تمام پاداش و عقابها در اکنکار، دنیوی است و هیچگونه معادی در کار نیست؟ آنگونه که اکنکار درباره کارما و تناسخ سخن گفته است، تمام ثواب و عقابها دنیوی هستند. اما در پاسخ به این پرسش نیز تناقضگویی وجود دارد. ادعای اكيستها این است که روح پس از بر تن کردن کالبد اثیری، اگر شرایط تعالی و پیشرفت معنوی را دارا باشد به کالبدهای بعدی صعود میکند و به همکاری خداوند نائل میآید؛ اما اگر نتوانسته باشد با کارماسوزی، شرایط وصل و ترقی را طی کند، آنگاه دچار عقوبت دیگری میشود: روحی که توسط استادِ حقِّ در قيد حيات واصل نشده باشد، مجبور است پس از مرگ در مقابل دارمارای، قاضی کانگراسامبا بایستد و پاداش یا کیفر خود را دریافت کند. [7]
پالتوئیچل پس از بیان مطالب فوق با اشاره به اينكه حکم قاضی در این مرحله لازمالاجرا است و هیچگونه تخفیفی در کار نخواهد بود، درباره نحوه اجرای حکم میگوید: «پس از آن به مکان یا شرایطی انتقال داده میشود که شایستگیاش را کسب کرده است؛ چه خوب و چه بد. بر مبنای حکم دادگاه، او در این شرایط باقی میماند تا زمان تعیین شده سپری شود. پس از انقضای دوره کیفر و پاداش، باز هم به این جهان یا جهانی دیگر فرستاده میشود تا یکبار دیگر رشتههای حیات را در کالبد فیزیکی دربرگیرد». [8] یکی از مهمترین دلایلی که برخی ادیان و فرقهها به آموزه تناسخ گردن نهادهاند، بیاعتقادی به معاد است. آنها چون به معاد و قیامت اعتقاد نداشتند، برای توجیه چگونگی دریافت ثواب و عقاب به تناسخ تن دردادهاند. معتقدان به معاد و قیامت، حسابرسی اصلی را مخصوص قیامت میدانند و از همین گذرگاه است که نیازی به اعتقاد به تناسخ ندارند. اکنکار در این میان یک شیوه دوسویه را انتخاب کرده است؛ از سویی مدعی است باید ثواب و عقاب در کالبد جسمانی صورت گیرد و از سوی دیگر دادگاه دیگری را برای کالبد اثیری به تصویر میكشد که در آن به پرونده اعمال رسیدگی شده، حکم صادر میگردد. با توجه به شرایطی که برای این دادگاه و حکم آن قائل شدهاند، باید پاسخ داد اولاً: آیا این محاکمه به منزله کارماسوزی است یا نه؟ ثانیاً: اگر کارماسوزی محسوب میشود دیگر چه نیازی به بازگشت به کالبد جسمانی است؟ و ثالثاً: اگر کارماسوزی محسوب نمیشود بر چه اساسی باید محاکمه صورت گیرد و شخص به عقاب و ثواب دست یابد؟ همانگونه که مشاهده میشود در اينجا اکنکار یا باید از قانون کارمای تام خود دست بكشد و یا اينكه ادعای معاد اثیری را باز پس گیرد.
با توجه به کاربردهایی که ادعاهای پیشینهشناسی برای پیشبرد اهداف یک فرقه ایفا میكند و افراد فراوانی را گرد بنيانگذار جمع میکند، اکنکار از این امر نیز غفلت نورزیده است. ماهانتای اکنکار مدعی است که میتواند پیشینههای کارمیک افراد را مطالعه و بازخوانی کند. کتاب اکویدیا؛ دانش باستانی پیامبری، حول همین ادعا شکل گرفته است. پال مدعی است هنگام مطالعه پیشینههای افراد، تناسخهای گذشته و حتی آینده آنها را به صورت یک کارت بسیار کوچک مشاهده میکند. او درباره بازخوانی تناسخها چنین ادعا میکند: «... ربازارتارز را میدیدم که در حال اشاره کردن به میلیونها تصویر از تناسخهای گذشته من بود. این تصاویر شبیه به آرایش پروانهای شکل بود که گویی بر روی سطح یک میز بیانتها گسترده شده و همچون منحنیهايی به دورم میچرخیدند. هر یک از تناسخهای گذشته و آینده در این زندگی به صورت یک کارت بسیار کوچک به نظر میآمد. هر زندگی شامل دستهای از تصاویر است که با تولّد شروع میشود، وقایع گوناگون را طی میكند و به مرگ پایان میپذیرد. [9] در پاسخ به این پرسش که «اگر ما زندگیهای گذشتهای داشتهایم، چرا آنها را به خاطر نمیآوریم؟» چندگونه سخن گفته شده است. گاهی ادعا میشود ما شرایط بهخاطرآوری را داریم اما سوگماد با فیض بیکرانش پردهای بر روی حافظههای پیشین ما کشیده تا در این زندگی دچار مشکلات بیشمار نشویم.[10] در این ادعا یادآوری، امری ممکن است؛ اما خداوند از یادآوریهای ما جلوگیری میکند. البته گاهی نیز برخی یادآوریها را برای نمونه ذکر میکنند که گویا در این مواقع، پرده حائلِ حافظه دچار تخریب شده و کارآیی خود را برای لحظهای از دست داده است! و نیز استعدادهای برخی نخبگان را مصداق یادآوری زندگیهای پیشین تلقی میکنند و به این باور میرسند که انسان میتواند پیشینهاش را به یاد آورد!
اما در تناقضی آشکار بار دیگر ادعا میشود، در جسم جدید، نظام یادآوری مغز انسان به گونهای است که قابلیت یادآوری زندگیهای پیشین را ندارد. پال در این زمینه اينگونه قلم زده است: از آنجاکه در هر تناسخ یک مغز جدید شکل میگیرد، حافظه همراه ما نمیماند و در نتیجه تداوم واقعی از حافظه در زندگیهای فیزیکی ما وجود ندارد.[11] در اينجا اکنکار در یک سردرگمی بهسر میبرد. از سویی برای اثبات تناسخهای پیشین برخی یادآوریها را مثال میزند و آنرا بزرگترین و محکمترین دلیل اثبات تناسخ میپندارد. از سوی دیگر با تناقضی آشکار، امکان یادآوری را محال میداند. محال بودن را نیز یکبار به دلیل وجود ذهن جدید میداند و بار دیگر حاصل پردهپوشی خداوند میشمارد. ما نیز قائل به این هستیم که روح انسان باید به کمال غایی و مقام عبد صالح الهی دست یابد؛ اما ادعای اينكه بدنهای مختلفی برای رسیدن به این منظور ضروری است، ادعای بدون دلیلی است که در اکنکار مطرح شده است. وجود انسانهایی که در زندگیشان به هیچ گناهی آلوده نشدهاند و همچنین برای جسمشان هیچ مشکلی که دلالت بر کارماسوزی باشد به وجود نیامده، نقض آشکاری بر این ادّعاست. اگر گفته شود این ارواح در بدنهای گذشتهشان نتایج اعمال خود را دیده و تمام کارماهایشان را سوزاندهاند لذا در بدن کنونی نیازی به کارماسوزی ندارند، در جواب باید بگوییم: پس این ارواح با کارماسوزی توانستهاند به مقام قرب الهی دست یابند؛ لذا حضور دوبارهشان در کالبد فیزیکی امری مهمل و بیدلیل است؛ از اينرو باید به این نکته تن داد که زندگی پیشینی برای این افراد متصور نیست.
تعیین نمودن تاریخ دقیق هشت میلیون و چهار صد هزار سال برای تناسخ از دیگر اشکالات است. اکیستها بر این باورند که چون نظام تناسخی پال با معاد در آمیخته و در پایان نوعی قیامت وجود دارد، با نظامهای دیگر تناسخ، تفاوت دارد و مشکلات عقلی و فلسفی بدان وارد نیست. اما بهراستی اگر بناست ارواح دقیقاً پس از هشت میلیون و چهار صد هزار سال تناسخ به دادگاهی فراخوانده شوند و یا حتی به تعالی برسند، از چه رو این اتفاق در تن اوّل رخ ندهد؟ وانگهی روح باید در موعد مقرر هشت میلیون و چهار صد هزار سال به تعالی برسد؛ بنابراین دیگر هیچ انگیزهای برای تولید کارما و یا کارماسوزی وجود ندارد. به تعبیری دیگر تعالی معنای واقعی خود را از دست داده، تبدیل به جبر میگردد.
اشکال دیگر به نظام تناسخی اکنکار این است که اگر این همه سال برای تعالی یک روح لازم باشد، در هر نژادی چند نفر میتواند به تعالی دست یابد. از سوی دیگر وقتی پالتوئیچل که به مسند سوگمادی نیز رسیده، بیش از هشتمیلیون سال تناسخ را تجربه کرده، از دیگران چه انتظاری میتوان داشت؟ اینها اشکالاتی است که پیشینه جنبشهای معنوی نوپدید با آن روبهرو هستند اما به دلیل اینکه اکیستها ادعا میکنند نظام تناسخی جدیدی دارند، در اینجا به آنها پرداخته شد.[12]
پینوشت:
[1]. نسيمی از بهشت، استايگر، براد، تهران، نگارستان كتاب و زرين، 1379، ص 79.
[2]. واژه نامه اكنكار، توئیجل، پال، ترجمه يحيی فقيه، تهران، سی گل، 1380.
[3]. پیامبری و پیامبران مدرن اکنکار، مشکانی، عبدالحسین، مجله معرفت، ش 146، 1389، صص 89-109.
[4]. اكنكار حكمت باستانی برای عصر حاضر، كرامر، تاد و منسون، دوگ، دنيای كتاب، 1376، ص 39.
[5]. دفترچة معنوی، توئیجل، پال، تهران، نگارستان كتاب،1380، ص35.
[6]. اكنكار كليد جهانهای اسرار، توئیجل، پال، تهران، نگارستان كتاب، 1382 ، ص 118.
[7]. شريعت كی سوگماد، توئیجل، پال، بي جا، بی تا، ج 1، ص 119.
[8]. همان.
[9]. اک ویدیا دانش پیشگویی، توئیجل، بیتا، ص 20.
[10]. اكنكار حكمت باستانی برای عصر حاضر، كرامر، تاد و منسون، دوگ ، دنيای كتاب، 1376، ص 44 ؛ اكنكار كليد جهانهای اسرار، توئیجل، پال، تهران، نگارستان كتاب، 1382، ص287.
[11]. اكنكار كليد جهانهای اسرار، توئیجل، پال، تهران، نگارستان كتاب، 1382 ، 287.
[12]. فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 70.
افزودن نظر جدید