افزودن نظر جدید

مقایسه رویکرد فرهنگ غربی و فرهنگ اسلامی در موضوع برده داری رويکرد فرهنگ غرب : انسان جزوي از طبيعت است. بخشي از جهان هستي است. همانگونه که در طبيعت موجودات قوي تر، موجودات ضعيف تر را تحت سلطه ي خود مي گيرند، انسان نيز از اين قانون طبيعي مستثنا نيست. چون اصولاً انسان بخشي از همين طبيعت و تابع قوانين آن است. گرچه در دانش و خردورزي برتر از ديگر موجودات است، اما خارج از طبيعت و قوانين آن نيست. لذا تمامي قونين طبيعت، با اندکي تغيير و محاسبه در جوامع بشري نيز قابل اجرا است. مي بينيم که در فرهنگ غربي هنوز هم برده داري نفي نشده است. تنها تغير چهره داده است. از حالت سنّتي به شيوه مدرن درآمده است. بهره کشي از توده ها، غارت سرزمين هاي ضعيف تر، اعمال فشار، تهديد و ارعاب براي دستيابي به اهداف و... همگي اموري هستند که سردمداران غرب، بر اساس همين قانون علمي به اجرا در مي آوردند. از آنجايي که بر اسا نظريه تکامل، انسان ذاتاً حيوان است. لذا مي توان با اندکي ويرايش، قوانين طبيعت را در جامعه بشري پياده ساخت. لذا بهره کشي قويترها از ضعيف تر ها معقول و علمي است. اما ... نگاه فرهنگ اسلامي نسبت به موضوع برده داري : بايد دقت داشت که اسلام مبارزه اي مرحله به مرحله عليه برده داري انجام داد. اما اصل آن را از ريشه هيچ گاه نفي نکرد. توضيح : به فرموده قرآن يکي از اهداف رسالت پيامبر آزادسازي انسانها از غل و زنجير و اسارت و بردگي بود. قرآن بارها و بارها مسلمين را تشويق به آزادسازي بردگان نمود و حتي اين کار – آزادسازي بردگان – را مايه آمرزش گناهان و نجات از سختي ها قيامت معرفي کرد. در فقه اسلامي راه هاي به بردگي گرفتن انسانها بسيار محدود شده است. به گونه اي که پيامبر لعنت کردند کساني که را که يک انسان آزاد را بي دليل به بردگي بگيرند. در سيره ي اهل بيت هم موارد بسياري وجود دارد که اين بزرگواران، شيعيان را به آزادساختن بردگان تشويق مي کردند و خود نيز برده هاي بسياري مي خريدند و پس از تربيت کردن، آزاد مي کردند. مهرباني با بردگان و پرهيز از آزار نرساندن به آنان يکي از دستورات صريح قرآن و سيره اهل بيت است. به هر روي از آنجايي که بردگان در آن عصر توان ادار امور شخصي خود را نداشتند، اسلام برده داري را به طور ناگهاني لغو نکرد. چون اگراين مسئله به صورت ناگهاني صورت مي گرفت بسياري از بردگان از گرسنگي مي مردند- همانگونه که در امريکا در زمان لغو برده داري روي داد و بسياري از بردگان به دليل گرسنگي و نداشتن سرپناه مردند - چون بردگان معمولاً از لحاظ سطح فرهنگ و امور اجتماعي جزو اقشار پايين جامعه بودند.به هر روي اسلام مبارزه اي مرحله به مرحله با برده داري را در دستور قرارداد و حتي قرآن مي فرمايد اگر برده اي خواهان آزادي بود مسلمانان موظف هستند که او را آزاد کنند و از اموال خود به او بدهند تا زندگي کند. همه موارد فوق را مي توانيد در اینجا بيابيد. با اين تفاصيل همانگونه که گفتيم اسلام به بردگان شخصيت داد (امامان با بردگان سر يک سفره غذا مي خوردند. حتي مادر برخي امامان کنيز بودند و اين مسئله مايه شرمندگي نبود. رابطه ي امامان با بردگان دوستانه بود و حتي بسياري از بردگان پس از اينکه توسط امام معصوم آزاد مي شدند، حاضر نمي شدند از امام دور باشند.) اسلام راه را براي آزادي همه ي بردگان باز کرد. اما هچ گاه اصل برده داري را از ريشه نفي نکرد. دليلش چيست ؟ پاسخ : 1. چون اين امر اولاً به عنوان يک اهرم فشار و يک ابزار تهديد باقي ماند. يعني اگر کسي بخواهد به سرزمينهاي اسلامي حمله کند، اگر اسير شود به عنوان برده خواهد بود. يا اگر کسي در مقابل گسترش اسلام سرکشي کند، - اگر امام معصوم اجازه دهد - به بردگي گرفته مي شود. اينها قوانين و ابزاري هستند براي تهديد و فشار بر دشمنان اسلام. 2. اين قانون به خودي خود معقول و علمي است. بر اساس نظريه تکامل، انسان ذاتاً يک حيوان است. ليکن يک حيوان تکمل يافته. قوانين جامعه ي بشري نيز متناسب با قوانين طبيعت است. اما با محاسبه تکامل يافتگي آن جامعه. اصل به کارگيري و بهره کشي ديگر انسانها در جامعه بشري کاملاً طبيعي و عادي است. گرچه اسلام این مسئله را به این شکل لجام گسیخته قبول ندارد. بلکه آن را محدود و قانون مند کرد. ( يعني اسلام ميگويد که نبايد هر انسان آزادي به بردگي گرفته شود. اسلام مي گويد نبايد با برده ها بدرفتاري کرد. اسلام مي گويد اگر برده اي توان زندگي آزادانه داشت، نبايد او را در بردگي نگه داشت، بلکه بايد او را آزاد کرد...)
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.