رضایت پیامبر از مجالس عزاداری
از شاخصههای فرقهی وهابیت به پیروی از سرکرده و سردمدار خود، «ابنتیمیه حرّانی» به کارگیری کلمات و عبارات تند، زشت و اهانتآمیز نسبت به اهلبیت (علیهم السّلام) و شیعیان است؛ چنان که گویا فرهنگ استدلال و احترام به نظر مخالف، جایی نزد او و پیروانش ندارد. ابنتیمیه و پیروانش در موضوع عزاداری سیدالشهداء (علیه السّلام) نیز تعبیرات زشت و زنندهای به کار بردهاند؛ چنان که او میگوید: «شیطان به سبب کشته شدن امام حسین (علیه السّلام) دو بدعت در میان مردم رواج داده؛ یکی بدعت محزون شدن، گریه کردن و نوحهسرایی برای امام حسین (علیه السّلام) در روز عاشورا و دیگری بدعت شادی و خوشحالی که اهلسنت در این روز دارند.»[1]
این درحالی است که احمد بن حنبل، نسائی و دیگران از ابوهریره روایت کردهاند: «فردی از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (در برخی سندها فردی از خاندان آل مروان) از دنیا رفت، زنان مدینه اجتماع کرده و بر وی گریه میکردند. عمر بن خطّاب آنان را از گریه باز میداشت و آنان را پراکنده میساخت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای عمر! بگذار تا گریه کنند چشم اشک میریزد و دل میسوزد ـ چرا که ـ دلها مصیبت دیدهاند و این مصبت تازه است.»[2] در جای دیگر ابوهریره میگوید: «عمر، زنی را کنار قبری مشاهده کرد که مشغول گریه است، او را به شدت از گریه کردن بازداشت و دور ساخت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای ابا حفص (کنیهی عمر بن خطّاب)، او را رها کن؛ چرا که چشم میگرید و مصیبت تازه است.»[3] یعنی حوادث جانسوز فراموش نشده و یادش در خاطره باقی است.
همچنین روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در تشییع جنازهی یکی از مسلمانان حضور یافت و عمر نیز به همراه آن حضرت حرکت کرد. عمر تا صدای گریه زنان را شنید برآشفت و آنان را از گریستن نهی کرد! حضرت رو به عمر کرده و فرمود: «ای عمر! کاری به آنان نداشته باش، بگذار بگریند، همانا که چشم گریان است و دل، مصیبت دیده است و پیوند با تازه درگذشته بسیار نزدیک.»[4]
پینوشت:
[1]. «و صار الشّیطان بسبب قتل الحسین رضی الله عنه یحدث للنّاس بدعتین بدعة الحزن و النّوح یوم عاشوراء... و کذلک بدعة السّرور و الفرح.» منهاج السنة النبویة، ابنتیمیه حرّانی، مؤسسة قرطبة، مصر، ج 4، ص 554. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. «سمعت أبا هریرة قال مات میّت من آل رسول الله فاجتمع النّساء یبکین علیه فقام عمر بن الخطّاب ینهاهنّ و یطردهنّ فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) دعهنّ... .» مسند، احمد بن حنبل، مؤسسة قرطبة، مصر، ج 2، ص 110.
[3]. «عن أبی هریرة قال: أبصر عمر إمرأة تبکی علی قبر فزبرها فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): دعها یا أبا حفص فإنّ العین باکیة و النّفس و العهد حدیث.» کنز العمال، متقی هندی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 15، ص 308.
[4]. «عن أبی هریرة قال خرج النّبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) علی جنازة و معه عمر بن الخطّاب فسمع نساء یبکین فزبرهنّ عمر فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یا عمر دعهنّ فإنّ العین دامعة... .» المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 1، ص 537.
افزودن نظر جدید