نقد اعتبار سنجی عهد جدید
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آقای توماس میشل در کلام مسیحی مینویسد: «در مورد کتابهای عهد جدید اختلافی بین مسیحیان نیست و همه آنان، از کاتولیک، ارتودکس و پروتستان، بر صحت 27 کتاب عهد جدید اتفاق و ایمان دارند»[1]؛ این در حالی است که آقای ارل ای. کرنز میگوید: «کتاب عهد جدید در میان نوشتههای مسیحی، همچون قله یک کوه منفرد نیست، بلکه بلندترین قله رشته کوههای این نوع نوشتهها است که دستاورد کلیسای اولیه است ... شاید بعضیها از کثرت کتب عهد جدید دچار تعجب شوند ولی تعجب آورتر از آن، کثرت نوشتههایی است که از کلیسای اولیه به دست ما رسیده است»[2] و البته جناب آقای لوقا هم در ابتدای انجیلش به این کثرت اعتراف کرده و میگوید: «از آن جهت که بسیاری دست خود را دراز کردند به سوی تالیف حکایت آن اموری که نزد ما به اتمام رسید، چنانچه آنانی که از ابتدا نظارگان و خادمان کلام بودند به ما رسانیدند، من نیز مصلحت چنان دیدم که همه را من البدایه به تدقیق در پی رفته، به ترتیب به تو بنویسم ای تیوفلس عزیز تا صحت آن کلامی را که در آن تعلیم یافتهای دریابی»[3].
در یک نگاه کلان تر به کل کتاب مقدس میتوان یک کثرت همراه با تشتت و ناهماهنگی را در این باب، از دل اختلافاتِ کلیساهای گوناگونِ ارتدکس، کاتولیک، پروتستان و ... مشاهده کرد.
به این نمونهها بنگرید: «منابع و مآخذ اصول اعتقادی ارتدوکس عبارتند از کتاب مقدس و سنت. حد قانون شرعی کتاب مقدس هرگز به طور رسمی تعیین نشده است. کلیسای ارتدوکس ترجمه یونانی عهد عتیق را برگزیده و بدین ترتیب متن غیر عبری را به عنوان قوانین شرعی کتاب مقدس عبری پذیرفت»[4].
همو در مورد ماخذ اصول عقاید کلیسای کاتولیک رم اشاره میکند که:
«1. کتاب مقدس: به موجب تصویب نامه شورای ترنت "آپوکریفا" در قانون عهد عتیق جای دارد. "ولگیت" متن ماخذیت دار محسوب می شود»[5]؛ و این در حالی است که apocrypha نوشتههای شبیه به کتاب مقدس است که در عهد عتیق عبری نیست؛ اما بعد از ترجمهی کتاب مقدس از عبری به یونانی در قرن سوم قبل از میلاد به مجموعه ترجمهی مشهور به سبعینیه اضافه شد. زمانی که بزرگان یهود در قرن اول میلادی برای تعیین محدودهی کتاب آسمانیشان در مکانی به نام "یاونه" جمع شدند این رسالهها را به سبب نداشتن اصل عبری رد کردند. رسالههای رد شده بعد "اپوکریفا" یعنی "پنهان" نامیده شد [6]. لازم به ذکر است که بر سر پذیرش اعتبار این رسالهها (اپوکریفا) در سطح و تراز کتاب مقدس در بین فرقههای مسیحی دعواست!
آقای مولند اینار در باب دکترین (اصول اعتقادی) کلیسای انگلستان و جماعت انگلیکان هم مینویسد:
«1. کتاب مقدس: به موجب سی و نه اصل، شامل "کتابهای قانونی" عهد جدید و قدیم است. درباره آپوکریفا گفته شده است که "کلیسا به عنوان سرمشق زندگی و انتخاب روشها استفاده میکند، اما هنوز آنها را برای تاسیس دکترین به کار نگفته است"»[7].
همانگونه که آقای اینار میگوید کلیسای انگلیکان «در این زمینه راه میانه بین کلیسای کاتولیک رم که "آپوکریفا" را هم سطح کتابهای مقدس قانونی می داند، و کلیسای اصلاح طلب که آنها را منکر هستند طی میکند»[8].
لوتر هم به عنوان پدر اصلاحات و پایهگذار نهضت پروتستان تیزم به گزارش نویسندهی جهان مسیحیت «بین متون مقدس، میان آنچه به مسیح اشاره دارد و آنچه به او مربوط نیست فرق واضحی گذاشت»[9].
حال سؤالاتی که به نحو جدی رخ مینماید این است که: آن گونه که آقای میشل میگوید «در مورد عهد جدید اختلافی بین مسیحیان نیست» و تمام فرق مسیحی به «صحت 27 کتاب عهد جدید اتفاق و ایمان دارند» چرا و چگونه این حجم معین سندیت و اعتبار یافته است؟ این عدد 27 بر فرض که دقیقاً و بین همهی فرق معتبر و حجت باشد بر اساس کدام شاهد و سند الوهی است؟ این سؤال را در یک نگاه کلان تر میتوان در باره کل کتاب مقدس اعم از عهد عتیق و جدید پرسید؟ در مورد عهد عتیق هم آن گونه که مشاهده شد بر سر اپوکریفا جدال است و سؤال این است که بر اساس چه سنجه و معیاری گروهی اعتبارش را در تراز کتاب مقدس میپذیرند و گروهی نه؟ براستی چه کسی این اختیار را از طرف خداوند متعال دریافت کرد که تشخیص دهد که مثلاً چه تعداد کتب و کدامها از بین کثیری از اناجیل و دیگر نوشتههای موجود معتبر و حجیت دارد و به طور مثال آثار کشفشده در نجع حمادی و یا اناجیل و تألیفات دیگر بیارزش است؟ اگر معیار حجیت زایی و اعتبار بخشی کلیساست خوب سؤال این است که این کلیسا، اعتبار و حجیتِ خود را از کجا کسب کرده؟ از کدام متن دینی و منبعی اعتبارش ثابت گردیده است؟ اگر از همین اناجیل و نامهها باشد که دور است و اگر از غیر آنها هم گرفته که پس چرا اینها را حجت ساخته است و آن ها را نه؟
نتیجه آن که اولاً با دقت در اصول عقاید فرق مسیحی به هیچ روی وحدت و هماهنگی در باب استناد و اعتبار مجموعهی واحدی از کتب و در یک سطح مشاهده نمیشود؛ و از سویی در صورت وجود این وحدت هم سؤال اساسی و بیپاسخ آن است که این مجموعه متفق علیه بر چه اساسی معتبر و حجیت دار است؟ ظاهراً مشکل لاینحل دور باطل خود نمایی میکند.
منابع:
[1]- میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمهی حسین توفیقی، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۷، چاپ سوم، ص 26.
[2]- کرنز، ارل ای، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، مترجم آرمان رشیدی، انتشارات ایلام 2008، ص 69 (نسخهی الکترونیکی).
[3]- لوقا 1:1.
[4]- مولند، اینار، جهان مسیحیت، ترجمهی محمدباقر انصاری و مسیح مهاجری، تهران، امیرکبیر، 1387، چاپ سوم، ص 49.
[5]- همان، ص 91.
[6]- عباس رسولزاده، جواد باغبانی، شناخت مسیحیت، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۹، ص 474
[7]- مولند، اینار، جهان مسیحیت، 219.
[8]- همان، 219.
[9]- همان، 271.
افزودن نظر جدید