چرا بهائیت خود را آخرین دین می‌داند؟!

  • 1397/11/23 - 10:25
در بهائیت، تعلیم «احتیاج بشر به نفثات روحانی» و لزوم تجدید ادیان، ابتدا به گونه‌ای بیان می‌شود که مخاطب صرفاً برداشت فطری نیاز به هدایتگری آسمانی در هر زمان را دارد. اما چون این تعلیم شکافته می‌شود، ناگهان با این امر عجیب مواجه می‌گردد که منظور از احتیاج بشر به نفثات روح القدس، پیامبرخوانده‌ی بهائی و تعالیم منتسب به اوست.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مبلّغی بهائی و یک پژوهشگر در زمینه‌ی بهائیت، موضوع تناقض ادعای خاتمیت در بهائیت، با شبهات این فرقه برای نسخ دین اسلام را مورد بررسی قرار دادند:
مبلّغ بهائی: تمامی ادیان الهی یک سیر تاریخی و معینی دارند که پس از اتمام، ظهور پیامبران جدید می‌تواند این بوستان پژمرده را حیات دوباره بخشد؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «ادیان الهی سیر فصول سال را دارند. وقتی کره زمین پژمرده و مرده می‌شود و بواسطه یخ و سرما اثری از بهار نمی‌ماند آنگاه بار دیگر بهار می‌دمد و جمیع اشیاء را خلعت حیات می‌پوشاند. ظهور انبیای الهی بمنزله فرا رسیدن بهار است و هریک از انبیاء تعالیم پیامبران سلف را تجدید و دوباره احیاء می‌کند».[1]
پژوهشگر: پس چرا مدعی پیامبر بهائیت خود را آخرین موعود معرفی کرده است؟!
مبلّغ بهائی: خیر، بهاءالله هم خود را آخرین پیامبر ندانسته و ظهور پیامبری را هزار سال پس از خود وعده داده‌اند: «مَن یدّعی أمراً قبلَ إتمامَ الفَ سنةٍ کاملَة إنَّه کذّابٌ مُفترٍ [2]؛ هرکس ادعای امری (ادعای نبوت جدید) را پیش از اتمام هزار سالِ کامل کند، دروغگو و افترا زننده است».
پژوهشگر: اولاً که جناب عبدالبهاء به عنوان مفسر سیاه‌مشق‌های پدر خود، این هزار سال را به 365 میلیون سال تفسیر کرده است (که عملاً همان خاتمیت برداشت می‌شود).[3] ثانیاً پیامبر خودخوانده‌ی بهائی در جایی دیگر، خود را آخرین پیامبر معرفی نموده است: «و نَفسی الحَق قد إنتَهَت الظُهورات إلی هذا الظُهُور الأعظَم و مَن یدعی بَعده إنَّه کَذاب مُفتر [4]؛ سوگند به نفس حق من، که همه‌ی ظهورات به این ظهور بزرگ‌تر، پایان گرفت و هرکس که پس از چنین ظهوری، مدعی ظهور جدیدی شود، دروغگو و افتراء زننده است». با این حال، ادعای شما مبنی بر نیاز بشر به نفثات روح القدس و لزوم استمرار ادیان چه می‌شود؟!
مبلّغ بهائی: خُب این نیاز بشر به وسیله‌ی تعالیم بهائی تا ابد برطرف شده است؛ همچنان که عبدالبهاء گفته‌اند: «تعالیم حضرت بهاءالله که مشهور آفاق است و نفثات روح القدس است...».[5]
پژوهشگر: آیا این به نوعی تناقض و عوام‌فریبی نیست؟! آری؛ در بهائیت، تعلیم «احتیاج بشر به نفثات روحانی» و لزوم تجدید ادیان، ابتدا به گونه‌ای بیان می‌شود که مخاطب صرفاً برداشت فطری نیاز به هدایتگری آسمانی در هر زمان را دارد. اما چون این تعلیم شکافته می‌شود، ناگهان با این امر عجیب مواجه می‌گردد که منظور از احتیاج بشر به نفثات روح القدس، پیامبرخوانده‌ی بهائی و تعالیم منتسب به اوست. همان تعالیمی که تماماً کپی‌برداریِ عبدالبهاء از سایر ادیان و مکاتب فکری بوده و پیشوایان بهائی، خود هیچ‌گاه به آنان عمل نکرده‌اند!

پی‌نوشت:
[1]. استانوود کاب، آرامش برای جهان پر آشوب، ترجمه: جمشید فنائیان، مؤسسه‌ی چاپ و انتشارات مرآت، 1994 م، ص 86.
[2]. حسینعلی نوری، اقدس، نسخه‌ی الکترونیکی، بند 37، ص 33 و 34.
[3]. ر.ک: اشراق خاوری، رحیق مختوم، بی‌جا: بی‌نا، بی‌تا، ج 1، ص 320 و 321.
[4]. حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه (اقتدارات و چند لوح دیگر)، نسخه‌ی الکترونیکی، ص 327.
[5]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: فرج‌الله زکی الکردی، 1921 م، ج 3، ص 332.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.