تفسیر وارونه از شخصیت پیامبر اکرم (ص)
خلاصه مقاله
بدون شک معرفت به امامان و بزرگان دین، امری لازم و ضروری است که در پرتو تبیین صحیح و کامل از آیات قرآن و روایات به دست میآید؛ اما ظاهر برخی از آیات مثل آیه 67 سوره انفال سبب شده است، که دانشمندان بزرگ اهلسنت همچون زمخشری در مسیر شناخت شخصیت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) به دلیل دقت کم، به اشتباه گام برداشته و پیامبر اسلام را به خطا متهم کنند. این در حالی است که قطعاً ساحت مقدس پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) از این برداشتهای نادرست بری است.
متن مقاله
شناخت صحیح از پیشوایان دین و پیشغراولان هدایت بر همه مسلمانان واجب است؛ به خصوص اگر آن پیشوا، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) باشد. پیامبری که انسان کامل است و قلبش هر دو جانب حق و خلق را فراگرفته و به سبب مشاهدهی حق از خلق غافل نمیشود.[1]
در این میان، برخی عالمان اهلسنت به تفسیر وارونه از شخصیت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) پرداختهاند. ایشان با اتکا به برخی از آیات قرآن، برای پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) اشتباه را جایز دانسته و بدین سبب به چهره مبارک آن حضرت، خدشه وارد کردهاند. به عنوان مثال زمخشری با توجه به آیه 67 سوره انفال، معتقد است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دچار اشتباه شده است.[2] خداوند در این آیه میفرماید: «مَا كاَنَ لِنَبىٍِّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتىَ يُثْخِنَ فىِ الْأَرْض.[انفال/67] هيچ پيامبرى حق ندارد اسيرانى (از دشمن) بگيرد، تا كاملًا بر آنها پيروز گردد.»
این در حالی است که خطاب عتاب آیه، به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نبوده، بلکه درباره کسانی است که پیش از پیروی کامل، مشغول گرفتن اسیران، به منظور اهداف مادی شدند.[3]
توضیح اینکه خطاب در آیه مربوط به گرفتن اسیر است، نه گرفتن فدیهی اسیر و به حکم آیه بعد یعنی آیه «َلَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتم.[انفال/68] بهخاطر چيزى [اسيرانى] كه گرفتيد»، مسلمانان اسیر گرفته بودند و نه فدیهی اسیر. از سوی دیگر هیچ دلیلی در دست نیست که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به این امر راضی بوده باشد و یا از او کسب تکلیف شده باشد. این در حالی است که اسیر گرفتن یکی از قواعد جنگی مهاجرین و انصار بوده است.[4] در این صورت خطاب آیه صحابه هستند.
پینوشت:
[1]. شیرازی، صدرالدین، کتاب الحجه،تصحیح و ترجمهی خواجوی، بیروت، 1425 ه؛ بینا، ص 420.
[2]. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، بیروت، دارالکتب العربی، 1407 ه، ج 2، ص 236.
[3]. مکارم شیرازی و همکاران، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، 1368 ش، ج 7، ص 246.
[4]. طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417 ه.، ج 9، ص 135- 137.
افزودن نظر جدید