سیره پیامبر رحمت با دشمنان اسلام
بدون شک مهمترین رمز موفقیت و پیروزی پیامبران الهی در تبلیغ و ترویج دین خدا، برخورد درست و خلق نیکوی آنان در برابر دشمنانشان بوده است. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، نامهربانیها و ستمهای بسیاری از مشرکان مکه دید؛ اما هیچگاه به فکر تلافی نبود؛ بلکه با رفتار نیکو و رفق و مدارا با دشمنانش برخورد کرد به همین دلیل بود که قرآن کریم از اخلاق آن حضرت به خلق عظیم یاد میکند: «اِنّک لعلی خُلُقٍ عظیم.» [۱] ؛ «پیامبر در مقابل دشنام، آزار و اذیت دشمنان، همیشه در پیشگاه خدا، در حق آنان دعا میکرد و از خداوند هدایت و سعادت آنان را میطلبید.» [۲]
پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) حتی با یهودیان که از دشمنان سر سخت اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند پیمان صلح بسته بود که اگر دشمنی نکنند، در امان خواهند بود و میتوانند در کنار مسلمانان زندگی کنند. معمولاً به ندرت اتفاق میافتاد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از پیروزی در صدد انتقام برآید؛ بلکه با رحمت الهی و با اخلاق پسندیده و رفتار سازندهاش آنها را میبخشید و اینگونه سبب جذب بسیاری به اسلام میشد. قرآن کریم، مدارای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را اینگونه میستاید: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لوکنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر، فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین.» [۳] ؛ «به برکت رحمت الهی در برابر آنان نرم شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده میشدند. پس آنها را ببخشای و برای آنها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشورت کن؛ اما هنگامی که تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»
بر اساس همین رأفت و مدارا بود که آن حضرت پس از فتح مکه وقتی دشمنان دیرینهاش را مانند ابوسفیان که حتی قصد کشتنش را داشتند، دید [۴] نه تنها به فکر انتقام و یا حتی تأدیب و سختگیری بر آنان برنیامد؛ بلکه در جواب بعضی از یارانش که آن روز را روز جنگ و انتقام فریاد کرده و باعث نگرانی ابوسفیان شده بودند، آن را روز بزرگداشت کعبه عنوان کرد و به همه امان داد [۵] و از آنان پرسید: «ما تظنون و ما انتم قائلون؟» آنان با شناختی که از پیامبر داشتند، گفتند: «گمان نیکی و گفتار نیکی داریم. تو برادری بزرگوار و فرزند برادری بزرگوار و با گذشت هستی که هماکنون پیروز شدهای.» [۶]
پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «همان سخنی را میگویم که برادرم یوسف گفت: امروز بر شما نکوهشی نیست، خداوند شما را می آمرزد و او بخشندهترین بخشندگان است. [۷] بروید که شما آزاد شدگانید.» [۸] آن حضرت حتی زمانی که قاتل عمویش حمزه را دید، رویش را از او برگرداند و به وی فرمود: «برو، که هرگز نمیخواهم تو را ببینم.» [۹]
پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) با اخلاق حمیده و مدارایی که حتی با قاتلانش هم داشت، نه تنها سبب پشیمانی آنها میشد؛ بلکه آنان را به اسلام جذب میکرد؛ چنان که در موارد بسیاری، از جمله درباره «عمیر بن وهب»، از مشرکان قریش و از دشمنان سرسخت و کینهتوز خود، چنین کرد. وی که از قبل، با «صفوان بن امیه» در مکه، نقشه قتل پیامبر را طراحی کرده بود، به بهانه آزاد کردن پسرش به مدینه آمد؛ در حالی که او دلیل آمدنش را فقط آزادی پسرش عنوان کرده بود؛ اما آن حضرت از نیت اصلیاش آگاه شد و در مقابل اصرار او بر انکار حقیقت، تمام ماجرای قتل را بیان کرد. وی پس از شنیدن سخنان پیامبر، مسلمان شد و آن حضرت، نه تنها او را مجازات نکرد؛ بلکه اسیرش را آزاد و امر فرمود تا به وی فقه و قرآن بیاموزند. [۱۰]
پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) به دلیل امانتداری در دوران جوانی، در بین همگان و همچنین مشرکان قریش مورد اعتماد بود و از همینرو محمد امین لقب گرفته بود. [۱۱]
این اخلاق حسنه در دوران رسالت، قویتر شد؛ به گونهای که حضرت با دشمنان نیز امانتداری میکرد؛ چنانکه در جریان جنگ خیبر، هنگامی که «اسود خزاعی» چوپان سیاهپوست حبشی [۱۲] نزد حضرت آمد و مسلمان شد و درباره گوسفندانی پرسید که نزد او امانت بود، آن حضرت فرمود: «گوسفندان را از اردوی ما بیرون ببر و مشتی ریگ به سوی آنان پرتاب کن که آنان خود به سوی خانه مالکانشان خواهند رفت.» وی نیز چنین کرد و گوسفندان به قلعه یهودیان برگشتند. [۱۳]
منابع:
[۱]. سوره قلم، آیه ۴.
[۲]. بخاری، محمد بن اسماعیل؛ صحیح بخاری، بیروت دارالفکر، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۱۵۱.
[۳]. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، نشر الهادی، بیتا، چاپ چهاردهم، خ۱۰۸، ص۲۰۰.
[۴]. بخاری، پیشین.
[۵]. بلاذری، فتوح البلدان، قاهره، مکتبه النهضه المصریه، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۶۶.
[۶]. ابنکثیر، سیره النبویه، تحقیق مصطفی الواحد، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۹۶ق، چاپ اول، ج۳، ص ۶۶۳.
[۷]. مقریزی، امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق، چاپ اول، ج۱، ص۱۲۲.
[۸]. طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق، چاپ دوم، ج۲، ص ۴۷۹
[۹]. ابنکثیر، البدایه و النهایه، تحقیق علی شیری، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۰۸ق، چاپ اول، ج۴، ص ۲۵۳ و طبری، پیشین، ص ۳۰۸.
[۱۰]. طبری، همان.
[۱۱]. مطلبی، محمدبن اسحاق، سیره ابنهشام، تحقیق محمد محیالدین عبدالحمید، مکتبه محمد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳ق، ج۴، ص ۱۰۴۰.
[۱۲]. ابنکثیر، پیشین، ج۳، ص۴۲۰.
[۱۳]. اربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، بیروت، دارالاضواء، بیتا، چاپ دوم، ج۱، ص۲۱۷.
افزودن نظر جدید