فـصـل دوم: در مـكـارم اخـلاق و مـخـتـصرى از عبادت و سخاوت و مناقب و مفاخر حضرت امام موسى عليه السلام
كمال الدّين محمّد بن طلحه شافعى در حق اوفرموده : اواست امام كبيرالقدر، عظيم الشاءن ، كـثيرالتهجد، مجد در اجتهاد مشهور به عبادات ، مواظب بر طاعات ، مشهور به كرامات ، شب را بـه روز مـى آورد به سجده وقيام وروز را به آخر مى رسانيد به تصدق وصيام وبه سبب بسيارى حملش وگذشتش از جرم تقصير كنندگان در حقش ( كاظم ) خوانده شد. جـزا مـى داد كـسـى را كـه بـدى كـرده بود با اوبه احسان به اووكسى را كه جنايتى بر اووارد آورده بـه عـفـواز اووبـه جـهـت كـثـرت عـبادتش ناميده شده به ( عبد صالح ) ومـعـروف شـده در عـراق بـه ( بـاب الحـوائج الى اللّه ) ؛ زيـرا كـه هـر كـه متوسل به آن جناب شده به حاجت خود رسيده . كِراماتُهُ تَحارُ مِنْهَا الْعُقُولُ وَ تَقْضى بِاَنَّ لَهُ عِنْدَاللّهِ تَعالى قَدَمَ صِدْقٍ لاتَزِلُّ وَ لاتَزُولُ. انتهى .(9)
بـالجـمـله ؛ حـضـرت امـام مـوسـى عـليـه السـلام عـابـدتـريـن اهـل زمـان خـووافـقـه از هـمـه و سـخـتى تر وگرامى تر بود. وروايت شده كه شبها براى نـوافل شب بر مى خاست و پيوسته نماز مى گذاشت تا نماز صبح وچون فرض صبح را ادا مـى كـرد تـعـقـيـب مى خواند تا طلوع آفتاب سپس براى خدا سجده مى كرد وپيوسته در سـجـود و تـحـمـيـد بـود وسـر بـر نـمـى داشـت تـا نـزديـك زوال واين دعا را بسيار مى گفت :
( اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ الرّاحَةَ عِنْدَ الْمُوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِساب ، ومكرر مى كرد اين را، ونيز از دعاى آن حضرت بود: عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ. )
وچـنـدان گـريـه مـى كـرد از خـوف خدا كه محاسنش از اشك چشمش تر مى شد. واز همه مردم صـله واحسانش نسبت به اهل وارحامش بيشتر بود وپرستارى مى كرد فقراء مدينه را. شبها كـه مـى شـد بـر دوش مـى گـرفـتـه زنـبـيـلى كـه در آن بـود پـول وطـلاو نـقـره وآرد وخـرما ومى برد براى ايشان ، وفقراء نمى دانستند كه از چه جهت است اين .(10) وآن بزرگوار كريم بود، وهزار بنده آزاد كرد.
وابـوالفـرج گـفـتـه كـه چـون بـه آن جـنـاب خـبـر مـى رسـيـد كـه مـردى پـريـشـان وبد حـال اسـت بـراى اوصـرّه ديـنـارى مـى داد، وهـمـيانهاى آن جناب مابين سيصد دينار بود تا دويست دينار وصرّه هاى آن جناب در بسيارى مال مثل بود.(11) و روايت كرده اند مردم از آن جناب ، وبسيار روايت كرده اند وافقه اهل زمان خود، و احفظ همه بود كتاب خدا را، وصوتش در خواندن قرآن از همه نيكوتر بود، وبـه حـزن ، قـرآن مـجـيد را تلاوت مى نمود به حدى كه هر كه مى شنيد تلاوتش را، مى گـريـسـت !
ومـردم مدينه آن حضرت را ( زين المجتهدين ) مى گفتند و ناميده شد به كاظم به جهت كظم غيظش وصبرش بر آنچه وارد مى شد بر جنابش از ظلم ظالمين تا آنكه در حـبـس وبـنـد ايشان مقتول از دنيا مى رفت .(12) مى فرمود كه من استغفار مى كـنـم در هـر روزى پـنـج هـزار مـرتـبـه .(13) و خـطـيـب بـغـدادى كـه از اعـاظـم اهل سنت وموثقين از مورخين وقدماء ايشان است گفته كه موسى بن جعفر عليه السلام را عبد صـالح مـى گـفـتند، از شدت عبادت و كوشش واجتهادش ، وگفته روايت شده كه آن حضرت داخـل مـسـجـد پـيـغـبـر صـلى اللّه عـليـه وآله وسـلم شـد وبـه مـسـجـد رفـت در اول شب ، شنيدند كه پيوسته مى گويد: ( عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عـِنـْدِكَ ) وايـن را مـكـرر گـفت تا داخل صبح شد.(14) ودر خبرى از ماءمون نقل شده در ورود حضرت موسى بن جعفر عليه السلام بر هارون الرشيد، ماءمون گفت :
( اِذْ دَخَلَ شَيْْخٌ مُسَخَّدٌ قَدْ اَنْهَكَتْهُ الْعِبادَةُ كَاَنَّهُ شنّ بالٍ قَدْ كَلَمَ السجُودُ وَجْهَهُ وَ اَنْفَهُ ) ؛
يـعـنـى وارد شـد بر پدرم پيردمردى كه صورتش از بيدارى شب وعبادت ، زرد و ورم دار شـده بود، وعبادت ، اورا رنجور ولاغر كرده بود به حدى كه مانند مشك پوسيده شده بود وكـثـرت سـجـده صورت وبينى اورا مجروح كرده بود.(15) ودر صلوات بر آن حضرت در وصف آن جناب گفته شده :
حَليفُ السَّجْدَةِ الطَّويلَةِ وَالدُّمُوع الْغَزيرَةِ.(16)
مـؤ لف گـويـد: شـايسته ديدم در اينجا چند روايت در مناقب ومفاخر حضرت موسى بن جعفر عليه السلام ايراد كنم :