اول ـ در سجدات و عبادات آن حضرت در شبانه روز

روايـت كـرده شـيـخ صـدوق از عـبـداللّه قـزويـنـى كـه گـفـت : روزى بـر فـضـل بـن ربـيـع داخـل شـدم بـر بـام خانه خود نشسته بود چون نظرش بر من افتاد مرا طـلبـيـد، چون نزديك رفتم گفت : از اين روزنه نظر كن در آن خانه چه مى بينى ؟ گفتم : جـامـه اى مـى بـيـنـم كـه بـر زمـيـن افـتـاده اسـت ، گـفـت : نـيـك نـظـر كـن ، چـون تـاءمـل كـردم گـفـتم : مردى مى نمايد كه به سجده رفته باشد، گفت : مى شناسى اورا؟ گـفـتـم : نـه ، گـفـت : ايـن مـولاى ت اسـت ، گـفـتـم : مـولاى مـن كـيـسـت ؟ گـفـت : تـجـاهـل مى كنى نزد من ؟ گفتم : نه ، من مولايى براى خود گمان ندارم .
گفت : اين موسى بـن جـعـفـر عـليـه السـلام اسـت ، مـن در شـب وروز تـفـقـد احوال اومى نمايم واورا نمى يابم مگر بر اين حالتى كه مى بينى چون نماز بامداد را ادا مـى كند تا طلوع آفتاب مشغول تحقيق است ، پس به سجده مى رود و پيوسته در سجده مى بـاشـد تـا زوال شـمـس وكـسـى را مـوكـل كـرده اسـت كـه چـون زوال شـمـس شـود اورا خبر كند، چون زوال شمس مى شود بر مى خيزد وبى آنكه وضويى تـجـديـد كـند مشغول نماز مى شود، پس مى دانم كه به خواب نرفته بوده است در سجود خـود وچـون نـمـاز ظهر وعصر را با نوافل ادا مى كند باز به سجده مى رود ودر سجده مى باشد تا غروب آفتاب وچون شام مى شود به نماز بر مى خيزد وبى آنكه حدثى كند يا وضـويـى تـجـديـد نـمـايـد مـشـغـول نـمـاز مـى گـردد وپـيـوسـتـه مـشـغـول نـمـاز و تـعـقـيـب مـى بـاشـد تـا وقـت نـمـاز خـفـتـن داخـل مـى شود ونماز خفتن را ادا مى كند، و چون از تعقيب نماز خفتن فارغ مى شود افطار مى نـمـايد بر بريانى كه برايش ‍ مى آورند، پس تجديد وضومى نمايد وبعد از آن سجده بـه جـا مى آورد.
وچون سر از سجده برمى دارد اندك زمانى بر بالين خواب استراحت مى نـمـايـد پـس بـر مـى خـيـزد وتـجـديـد وضـومـى نـمـايـد وپـيـوسـتـه مـشـغـول عـبـادت ونـمـاز ودعـا وتـضـرع مـى بـاشـد تـا صـبـح وچـون صـبـح طـالع شـد مـشـغـول نـمـاز صبح مى گردد وتا اورا به نزد من آورده اند عادت اوچنين است وبه غير اين حـالت چـيـزى از اونديده ام . چون اين سخن را از اوشنيدم گفتم : زيرا كه هيچ كس بد نسبت بـه ايـشـان نـكـرده اسـت مـگـر آنـكـه بـه زودى در دنـيـا بـه جـزاى خـود رسـيـده اسـت . فـضـل گـفـت كـه مـكـرر بـه نـزد مـن فـرسـتـاده انـد كـه او را شـهـيـد كـنـم ومـن قـبـول نكردم واعلام كردم ايشان را كه اين كار از من نمى آيد واگر مرا بكشند نخواهم كرد آنچه از من توقع دارند.(17)