چكيدهاي از اسلام
در اين فصل، از ابعاد شخصيت و راه و روش پيامبر اسلامصلي الله عليه وآله و نيز معجزه جاويد او، قرآن كريم، و آنچه درباره عيسي مسيحعليه السلام و مسيحيت و عقايد آنان فرموده، بحث خواهيم كرد و از اين جهت، به طور مختصر به بيان شريعت اسلام ميپردازيم.
از آموزههاي پايداري كه هر مسيحي به آن ايمان دارد، پايان يافتن جريان نبوت با ظهور عيسي مسيحعليه السلام است. با آمدن مسيحعليه السلام كه منجي انسان بود، صلح هميشگي بين خدا و خلق برقرار گشت و عهد ميان آن دو به سرانجام رسيد. بنابراين، آمدن پيامبراني ديگر پس از مسيحعليه السلام بيمعنا خواهد بود. عيسيعليه السلام، خود به آمدن پيامبراني دروغين هشدار داده و مردم را از آنان برحذر داشته بود.
من نيز، با توجه به آنچه گفته شد، بر آن بودم كه هر كس پس از او، خود را پيامبر بخواند، دروغگو است. اين آموزه را زماني كه كودكي بيش نبودم، در كليسا آموختم. اما در مورد پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله از سالهاي آغازين زندگي ميشنيدم كه چگونه بزرگترها در سخنانشان او را مرد خشني كه از دل شبه جزيره عربستان برآمده، معرفي ميكردند و ميگفتند كه او پيام خود را با زور و با برپايي جنگ و ريختن خون به گوش مردم رسانده و اين درست بر خلاف سيره مسيحعليه السلام است كه مردم را با محبت به سوي خود ميخوانده است. پدرم، قرآن را، كتابي دست نوشته خود پيامبرصلي الله عليه وآله به ما معرفي ميكرد و ميگفت: «اين كتاب، مانند انجيل، مقدس نيست.» آموزههاي پيامبرصلي الله عليه وآله را نيز تنها اعمالي بدني ميدانستند كه سبب خستگي و كسالت ميشود و انسان را به جايي فراتر از آن نميبرد و در نهايت براي او سودي ندارد.
تصورم اين است كه بيشتر مسيحيان، چنين برداشتي از اسلام و پيامبرصلي الله عليه وآله دارند؛ اما براي من در خلال مطالعات و پژوهشها روشن شد كه چهرهاي كاملا مخدوش و وارونه از نبي مكرم اسلامصلي الله عليه وآله و دين او داشتهام. گزارشهاي مستند تاريخي، او را داراي شريفترين نسب و نيكوترين ادب و بالاترين جايگاه و بيشترين لطف و رحمت و صبور ترين انسانها به هنگام بلا و محنت دانستهاند.
همچنين دريافتم كه قرآن كريم، تنها كتاب آسماني است كه از تحريف دور مانده و آموزه ها و فرمانهاي آن، خرد و جان آدمي را به شگفت وا ميدارد؛ كتابي كه در آن به روشني ميتوان نفحه الهي را احساس كرد.
شريعت در اسلام، سعادت دنيا و آخرت را نشانه رفته و برمبناي رحمت و محبت و اخلاق نيكو استوار است. در آن، برنامههايي كامل براي زندگي فردي و اجتماعي وجود دارد. پيامبر نيز، هدف برانگيخته شدن خود را، رحمت ميدانست؛ چنان كه قرآن ميفرمايد: «وما ارْسلْناك الا رحْمه للْعالمين»؛(232) «و ما تو را جز رحمت براي جهانيان نفرستاديم.»
شريعت او نيز براي رساندن انسان به اوج اخلاق كه معنويت است بود و ميفرمود: «انما بعثْت لاتمم مكارم الْاخْلاق»؛(233) «همانا براي كامل كردن مكارم اخلاق مبعوث به پيامبري شدهام.» بنابراين، اسلام بر خلاف آنچه ناآگاهان و بدخواهان ميگويند، دين محبت و انس و دوستي است كه بالاترين درجه هاي آن در شخص پيامبرصلي الله عليه وآله متجلي شده است.
گمان ميكنم كه اگر هر انسان با انصاف و با خردي به پژوهشي بيطرف درباره اسلام دست بزند و غبار تعصب و بدخواهي را از خود دور كند، در برابر آن خاضع و فروتن خواهد شد؛ گرچه هدايت، يكسره از سوي خداست: «انك لا تهْدي منْ احْببْت ولكن الله يهْدي من يشآء»؛(234) «تو نميتواني كسي را كه دوست داري، هدايت كني؛ ولي خداوند هر كس را بخواهد، هدايت ميكند.»