عوامل بی خدایی غرب در نظر شهید مطهری(قسمت سوم)
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نقش گرایش غرب به خداناباوری به نارسایی مفاهیم الهیاتی و سابقه تاریک کلیسا در اعمال خشونت نسبت به مخالفان خلاصه نمی شود. شهید مطهری سومین دلیل این مادی گرایی را ناکارآمدی کلیسا در پاسخ به غرائز جنسی و تقدس تجرد و منع طلاق در مسیحیت می داند.
يكی از عرصه هايی كه شهيد مطهری در آن به مبارزه با كليسا پرداخته است، مساله مقدس بودن تجرد در نظر كليساست كه ابتدا آن را از نگاه آنان منقح می كند و سپس به نقد آن می پردازد.
«از نظر مسيحيت، تجرّد مقدس است و تأهل، پليدی و كسانی اجازه می گيرند متأهل شوند كه تاب تجرّد را ندارند؛ يعنی اگر مجرد بمانند فاسد می شوند و بنابر اين از باب دفع افسد به فاسد می گويند بايد ازدواج كرد. لذا پاپ از ميان مجردها انتخاب می شود كه در تمام عمر اين آلودگی را پيدا نكرده است».(1)
«ظاهراً علت اينكه فكر پليدی (علاقه و آميزش جنسی) در ميان مسيحيان تا اين حد اوج گرفت، تفسيری بود كه از بدو تشكيل كليسا از طرف كليسا برای مجرد زيستن حضرت عيسی مسيح صورت گرفت. گفته شد علت اينكه مسيح تا آخر مجرد زيست، پليدی ذاتی اين عمل است و به همين جهت روحانيون و مقدسين مسيحی شرط وصول به مقامات روحانی را آلوده نشدن به زن در تمام مدت عمر دانستند و (پاپ) از ميان اين چنين افرادی انتخاب می شود. به عقيده ارباب كليسا، تقوا ايجاب می كند كه انسان از ازدواج خودداری كند».(2)
گرچه كليسا ازدواج را به خاطر عللی جايز می داند ولی پليدی آن را به حال خود باقي مي داند.
«كليسا ازدواج را به نيت توليد نسل جايز می شمارد، اما اين ضرورت، پليدی ذاتی اين كار را از نظر كليسا از ميان نمی برد. علت ديگر جواز ازدواج، دفع افسد به فاسد است. يعنی به اين وسيله از آميزش های بی قيد و بند مردان و زنان جلوگيری می شود».(3) شهيد مطهری به پيامدهای ناگوار اين تفكر بر انسان و جامعه آگاه است و آنها را متذكر می شود.
«اما عقيده پليدی علاقه و آميزش جنسی مطلقاً، روح زن و مرد را متساوياً آشفته می سازد و كشمكش جانكاهی ميان غريزه طبيعی از يك طرف و عقيده مذهبی از طرف ديگر به وجود می آورد. ناراحتی های روحی كه عواقب وخيمی بار می آورد، همواره از كشمكش ميان تمايلات طبيعی و تلقينات مخالف اجتماعی پيدا می شود. از اين جهت است كه اين مسأله فوق العاده مورد توجه محافل روانشناسی و روانكاوی قرار گرفته است».(4)
كليسا و جلوگيری از طلاق: اگر چه طلاق در دين اسلام هم منفور است، اما به عنوان راهی برای برون رفت از مشكلاتی كه چاره ای جز جدايی زن و مرد از هم ندارد، امری معقول است، شهيد مطهری ممنوعيت طلاق را در مسيحيت كاتوليك به عنوان نقص ديگری در اين مكتب بر می شمارد و عواقب و نتايج آن را در اروپای كنونی بيان می كند.
«در باب طلاق، قوانين دنيا بين افراط و تفريط است. در بعضی از قوانين اساساً طلاق را به هيچ شرطی و با هيچ قيدی و در هيچ وضعی مجاز نمی دانند، همان چيزی كه مسيحيت كاتوليكی روی آن پافشاری می كند كه ازدواج همين قدر كه منعقد شد ديگر قابل انفساخ نيست و طلاق نبايد وجود داشته باشد. واضح است كه اين يك امر غيرطبيعی است، برای اينكه ازدواج هايی صورت می گيرد كه بعد به هيچ شكل قابل ادامه واقعی نيست. ... يك وقت می گوييم فقط اسم زن و شوهر رويشان باشد ولو اينكه هميشه مانند دو دشمن بخواهند با يكديگر زندگی كنند. اين كه روح و حقيقت ازدواج نيست. و از همين جهت است كه اين تز كاتوليك ها در همه كشورهای اروپايی شكست خورده و تنها جايی كه باقی مانده بود خود رُم بود كه گويا در آنجا هم بالاخره شكست خورد. چون قانون اجازه طلاق نمی داد، آمار نشان می داد ـ و روزنامه ها طبق آمارهايی كه خود آنها داده بودند می نوشتند ـ كه چندين ده هزار ازدواج هايی وجود دارد كه عملًا متاركه است، يعنی زن برای خودش می چرخد. مرد براي خودش و چندين سال می گذرد و همديگر را نمی بينند. با همه اين احوال باز كليسا اجازه نمی دهد كه رابطه ازدواج منفسخ بشود. واضح است كه اين يك امر غيرطبيعی و غيرعادی است».(5)
پی نوشت:
(1) مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج22، ص679.
(2). همان، ج19، ص629.
(3). همان، ص629.
(4). همان، ص629.
(5). همان، ج27، ص401.
افزودن نظر جدید