تعریف تصوف از دیدگاه غیرمتصوفه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با توجه به سیر تحولات و تطوراتی که در قرون مختلف در تصوف رخ داده و آئین و روشهای مختلفی بروز و ظهور یافته است، نمیتوان بهسادگی تصوف را تعریف و یا برای آن معنایی در نظر گرفت. صوفیان و واژه شناسان و صوفی پژوهان داخلی و خارجی برای کلمه (صوفی) هزار و یک معنا در نظر گرفتهاند. فقط متصوفه بیش از هزار تعریف از تصوف نقل کردهاند، چنانچه عوارف المعارف سهروردی مینویسد: «و اقوال المشایخ فی ماهیة التصوف تزید علی الف قول، اقوال مشایخ صوفیه در تعریف تصوف بیش از هزار قول است». [1]
به غیر از متصوفه، صوفیپژوهان زیادی از کشورهای مختلف به دنبال پیدا کردن تعریف صحیحی از تصوف بودند. ولی اگر نگوییم که تعریفش غیرممکن است، باید اعتراف کرد که بسیار مشکل است. در روشن شدن این مطلب کافی است که بدانیم که ابوالمنصور بغدادی حدود 1000 تعریف درباره تصوف جمع آوری کرده است.[2] همچنین نیکلسن بعد از مطالعه کتب صوفیه تا اوایل قرن پنجم هجری توانسته است در حدود 87 تعریف گوناگون در مورد تصوف فراهم آورد. وی پس از انتخاب چند تعریف در کتاب صوفیه اسلام میگوید: «تعریفهای بسیار در فارسی و عربی از تصوف شده، ولی بعد از همه آن گفتهها باید گفت که تصوف را نمیتوان تعریف کرد، آنگاه قصهای را که مولوی در مثنوی نقل کرده، شاهد آورده است بر اینکه به عقیده صاحب مثنوی هم تعریف کار مشکلی است.» [3] ماسینیون نیز بر این باور است که تعاریفی که از تصوف شده است، عبارات ادبی و باورهای عقیدتی است که ارتباطی با معنا و مفهوم صوفی و تاریخ پیدایش آن ندارد.[4]
یکی از نویسندگان عرصهی تصوف درباره مفهوم تصوف معتقد است، آنچه در این باب نوشتهاند به درجهای مشوش و درهم است که به خواب پریشان بیشتر شباهت دارد. معجونی است از زهد و پارسائی ولی زهد و پارسائی اغراق آمیز از تصورات و فرضهایی راجع به عوالم مابعدالطبیعه تصوراتی که تفکرات مجذوب و متهیج به بار آورده است و خمیرمایه آن از تعالیم قرآن گرفته شده و معتقدات اقوام غیر عرب از قبیل بودائیان، مانویان، زرتشتیان، صوفیان مسیحی و افلاطونی بدان رنگ داده است و این مطلب را باید افزود که نصهای قرآنی در طریقت آنها بهسادگی اصلی خود باقی نمانده و حتی شأن نزول آنها از خاطر رفته و در عوض با یک دقت موشکافانه مطابق روش خود آنها را تأویل و تفسیر کردهاند». همین نویسنده در ادامه مینویسد: «مشایخ در بیان معنی تصوف، بسیار سخن گفتهاند ولی گفته آنان چیزی را بر ما مکشوف نمیکند، بلکه به قول طلاب قدیم همه شرح الاسم است یعنی عبارتی در بیان خوبی تصوف نه شرح ماهیت آن» [5]
یکی دیگر از صوفیپژوهان معتقد است که تصوف یک مذهب خاص و منظم و محدود نیست. بلکه یک طریقه التقاطی است که از به هم آمیختن عقاید و افکار گوناگون بهوجود آمده است. به همین جهت حد و حصاری ندارد و در طی قرون و اعصار با مقتضیات و شرایط و افکار هر دوره تغییر شکل میدهد.[6] کما اینکه به اعتقاد بسیاری از صوفی پژوهان به دلیل تفاوت ماهوی تصوف قدیم و جدید و ملاکها و معیارهای این دو رویکرد از تصوف، امروزه تصوف تبدیل به شعاری صرف شده تا جایی که چند قرنی است صوفیان جدید فقط از آوازهٔ بزرگان تصوف قدیم، امرارمعاش کرده و حیات اجتماعی خویش را مدیون زاهدان تصوف قدیم بوده و هستند و برای تصوف جدید چیزی جز ادعا باقی نمانده است. چراکه در چند قرن اخیر نامی از بزرگان تصوف به سبک و سیاق تصوف قدیم به گوش نخورده است.
پینوشت:
[1]. سهروردی، شهابالدین، عوارف المعارف، مترجم اسماعیل بن عبدالمومن، ص 24
[2]. دکتر مهدیزاده، تاریخ تصوف دکتر ص 4
[3]. الهامی، داوود، عرفان اسلامی و عرفان التقاطی، نشر مکتب اسلام، 1374 ه ش، ص 15
[4]. لوی ماسینیون، بحث فی نشاه الفنی للتصوف الاسلامی، پاریس، 1954 میلادی، ص 156
[5]. دشتی، علی، در دیار صوفیان، چاپ جاویدان، ص 9،
[6]. زنجانی، عمید، تاریخ تصوف، نشر دار الکتب الاسلامیه، ص 159
افزودن نظر جدید