مفاسد رقص سماع در تصوف

  • 1399/12/16 - 23:08
برخی سماع را بزرگ‌ترین مراسم عبادی صوفیه به شمار آورده ولی در حقیقت انحرافی برخواسته از نفسانیات شهوانی متصوفه قدیم است، که در هر یک از طریقت‌های صوفی که وارد شده است، مفاسد و عوارض متعددی برایشان به همراه داشته است. رقص‌های مختلط زنان با بزرگان صوفیه و کشته شدن چندین نفر از بزرگان صوفیه بخاطر رقص سماع و همچنین شاهد بازی از مفاسد و عوارض این عمل صوفیانه است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ رقص سماع ازجمله آدابی است که بعضی از متصوفه قائل به قداست آن هستند و جایگاهی والا برایش قائل‌اند. برخی از بزرگان صوفیه آن را بزرگ‌ترین مراسم عبادی صوفیه به شمار آورده و از سماع به نمازعشاق [1] یا قرآن پارسی [2] تعبیر کرده‌اند.
اما در حقیقت، رقص سماع، انحرافی برخواسته از نفسانیات شهوانی متصوفه قدیم است که در هر یک از طریقت‌های صوفی که به آن مبتلا بودند، مفاسد و عوارض متعددی برایشان به همراه داشته است. یکی از مفاسدی که سماع با خود به همراه داشت، رقص مختلط بعضی از بزرگان صوفیه با زنان و ورود زنان به جرگه سماع گران است. آنچه از مراسمات سماع شنیده شده است حاکی از مردانه بودن مراسم سماع بوده اما بعضی از صوفیه برای جذابیت بیشتر و رونق پیدا کردن مجلس خود از عنصر جنسی یعنی حضور زنان در مجلس خود به‌عنوان رقاصه و به‌عنوان گردانندگان مراسم استفاده می‌کرده‌اند. چنانچه در اوراد الاحباب به کنیزکان آوازخوان برای رونق بخشی به مجلس سماع اشاره شده است. [3] یا در کتب صوفیه آمده است که: «وقت باشد که مستورات (زنان) نیز به مجلس سماع درآیند، برخی به نظاره و برخی خود سماع گر و مردان و زنان باهم در یک‌خانه گرد آیند و خود را محرم یکدیگر دانند». [4]

از رقص سماع مختلط مردان و زنان صوفی نقل‌های مختلفی شده است. چنانچه نقل شده است که مولوی دارای مجالس سماع زنانه نیز بوده و علاوه برزنان طبقات مرفه، بین زنان طبقات پایین هم علاقه‌مندانی داشته که به خاطر او مجلس سماع ترتیب می‌دادند و وقتی مولوی در مجلس آنان حاضر می‌شد گل‌بارانش می‌کردند و همراه او به رقص و سماع برمی‌خاستند. [5]
یکی از مهم‌ترین عوارض و مفاسدی که برای سماع توسط خود صوفیه ذکر شده است خطر مرگ، در وقت سماع یا بعد از آن است. چنانچه سراج طوسی در اللمع به این امر اذعان داشته و می‌نویسد: «احمد نوری با شنیدن شعری، چنان دچار وجد و شوریدگی شد که به سماع مشغول کشت و از شب تا صبح دیوانه‌وار به این‌سو و آن‌سو می‌دوید و در نیزاری که چوب‌های تیز و برنده از آن باقیمانده بود جست‌وخیز می‌کرد و درحالی‌که خون از پای او می‌چکید به خواندن شعر مشغول بود، تا جایی که این کار به کشته شدن او منجر شد و بعد از سه روز از دنیا رفت». [6] به گفته خواجه عبدالله انصاری تعداد زیادی از مشایخ بزرگ صوفیه همچون شبلی، خزاز، نوری و دراج در مجلس سماع یا بعد از آن بر اثر سماع جان باخته‌اند! [7]
شاهدبازی یکی دیگر از عوارض و مفاسد رقص سماع است. شاهدبازی در بین صوفیه بیشتر در مجالس سماع مرسوم بوده است و معروف است که احمد غزالی در پیش خوب‌رویان سجده می‌کرد و اوحد الدین کرمانی با خوب‌رویان سر و سرّی داشت و با غلبه وجد، در مجلس سماع سینه بر سینه آنان می‌نهاد و حکایت او با پسر خلیفه، یکی از مشهورترین جریانات شاهدبازی است [8] و فخرالدین عراقی به دنبال پسری زیبا چهره از عراق به هند رفت. [9]

از دیگر مفاسد سماع که منجر به حرمت‌شکنی آداب اسلامی شد و از شاهکارهای مولوی به‌حساب می‌آید جایگزینی سماع به‌جای تلاوت قرآن و ذکر و دعا در تشییع‌جنازه است. وقتی یکی از دوستان یا مریدان مولوی از دنیا می‌رفت او را با رقص و سازوآواز تشییع می‌کرد! و در پاسخ به منتقدین و اعتراض‌های مکرر مردم می‌گوید: «قرائت قرآن و ذکر و دعا در تشییع‌جنازه نشانه مسلمان بودن میت است اما رقص و ساز و آواز نشانه این است که میت علاوه بر مسلمان بودن عاشق نیز هست.»[10] در حالی که این کار به‌عنوان یک عمل عبادی هیچ جایی در سیره پیامبر اکرم (صلی‌ الله علیه و آله) و مسلمین نداشته است و نشان از بدعتی بزرگ در میان مسلمانان است که می‌تواند زمینه ساز مفسده و بدعتی بزرگ در جوامع اسلامی شود.  
این عوارض و مفاسد، منحصر در گذشته نیست و این مفاسد گریبان‌گیر عصر کنونی و جامعه امروزی نیز شده است. کما اینکه در گوشه و کنار شاهد آوازخوانی زنان در جمع مردان و رقص‌های مختلط زنان و مردان در قالب مجلس سماع هستیم.

پی‌نوشت:
[1]. افلاکی، شمس‌الدین احمد، مناقب العارفین، انتشارت دنیای کتاب، تهران، 1362، ص 394
[2]. همان، ص 673
[3]. باخرزی، یحیی بن احمد، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، به کوشش افشار، نشر دانشگاه تهران، تهران، 1383، ص 190
[4]. جام، احمد (ژنده‌پیل)، مقدمه مفتاح الجنات، ص 44
[5]. زرین‌کوب، عبدالحسین، پله‌پله تا ملاقات، نشر علمی، تهران، 1394، ص 165
[6]. ابونصر سراج طوسی، اللمع فی التصوف، مقدمه نیکلسون، اساطیر، تهران، ص 363
[7]. جامی عبدالرحمن بن احمد، نفحات الانس، تهران، نشر سعدی، 1366، ص 189
[8]. همان، ص 588
[9]. همدانی (عراقی)، ابراهیم بن بزرگمهر، کلیات عراقی، مصحح سعید نفیسی، نشر سنایی، تهران، 1363، صص 49 و 50
[10]. مدرسی طباطبایی، محمدعلی، سماع عرفان مولوی، نشر انصاریان، قم، 1386،  ص 134

 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.