آیا یک بهائی می‌تواند به اعتقادات خود شک کند؟!

  • 1398/08/24 - 19:30
مجازات طرد در حالی در بهائیت اعمال می‌شود که این فرقه، تحری حقیقت را به عنوان یکی از تعالیم خود مطرح کرده است. اما مگر نه آن است که قدم اول برای رسیدن به یقین و دست برداشتن از تقلید؛ شک و تردید و به دنبال آن، سؤال و پرسش نمودن است؟! با این حال، چگونه یک بهائی حق شک و حتی طرح پرسش نسبت به اعتقادات و نظام رهبری خود را ندارد؟!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دومین پیشوای بهائیت، برای مدرن جلوه دادن فرقه‌ی بهائی و همچنین زمینه‌سازی برای جذب غیربهائیان، اصلی به نام تحری حقیقت و ترک تقلید را از تعالیم ابداعی بهائی برشمرد. او همچنین تداوم تقلید را عامل گمراهی و برپایی جنگ و جدال معرفی نمود: «تعلیم بهاءالله، تحری حقیقت است و باید انسان تحری حقیقت کند و از تقالید دست بکشد زیرا ملل عالم هریک تقالیدی دارند و تقالید مختلف است و اختلاف تقالید سبب جنگ و جدال شده است و تا این تقالید باقی است، وحدت عالم انسانی مستحیل (محال) است».[1]
اما در بررسی این اصل، لازم است بدانیم که منظور بهائیت از ترک تقلید در اصل تحری حقیقت، از دو حال خارج نیست:
اول: منظور بهائیت از ترک تقلید، ترک تقلید در عرصه‌ی جهان‌بینی و باورهاست که در این صورت، بهائیت حرف تازه و اصل بدیعی را نیاورده است. چرا که تمام ادیان الهی، به خصوص اسلام، بر ضرورت تحقیقی بودن باورها و اعتقادات تأکید دارند. همچنان که قرآن کریم، هدایت شدگان الهی را کسانی می‌داند که در میان سخنان بی‌شمار و نظرات و دیدگاه‌های مختلف، بررسی و تفحص کرده و بهترین آن‌ها را بر می‌گزیند: «... فَبَشِّرْ عِبَادِ ؛ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ (زمر/18-17]؛ پس به بندگانم مژده ده؛ آنان که سخن را می‌شنوند و از بهترینش پیروی می‌کنند، اینانند کسانی که خدا هدایتشان کرده، و اینان همان خردمندانند».
دوم: منظور از ترک تقلید در اصل تحری حقیقت، ممنوعیت تقلید در عرصه‌ی احکام، بایدها و نبایدهاست؛ که در این صورت، بهائیت:
اولاً: اصل عقلیِ رجوع غیرمتخصص به متخصص را زیرپا گذاشته است.
ثانیاً: با دستور به اطاعت مطلق از بیت العدل و محافل بهائی، در عمل این اصل را نقض کرده است. البته شدّت عمل بهائیت در نقض این اصل تا به آن حد است که کوچک‌ترین تردید، شک، اعتراض و سؤال بهائیان نسبت به تشکیلات بهائی را منجر به طرد از بهائیت دانسته است: «هر نفسی مشاهده کنید که ذره‌ای نالایقی دارد (یعنی کوچک‌ترین تخلفی نسبت به تشکیلات بهائی دارد) یا رائحه‌ی غیرتقدیس از او استشمام می‌شود (یعنی با شکاکیت به بهائیت بنگرد)، البته فوراً احتراز نمایند و تجنّب (اجتناب) کنید. زیرا ضرّ (موجب ضرر) امرالله در تقرّب به آنست. چه که نفوسی پیدا شده‌اند که اسیر نفس  و هوی هستند و نام حقّ بر زبان می‌رانند. این نفوس در امرالله از سمّ قاتل بدتر و بسیار احتیاط لازم است».[2] جالب است که هرگونه تردید و شک، به اسارت نفس و گرفتار شدن در هواهای نفسانی تعبیر شده و سؤال سائل، از سمّ قاتل بدتر معرفی شده است!
آری؛ در بهائیت، با متخلفین از دستورات بیت العدل و محافل بهائی به شدّت برخورد می‌شود. متخلفین و معرضین، از جامعه‌ی بهائی طرد گردیده و سایر بهائیان مکلّف به قطع معاشرت و حتی تکلم با آن‌ها می‌شوند؛ همچنان که شوقی افندی گفته است: «معاشرت و تلکم با مطرودین به هیچ‌وجه من الوجوه جائز نه».[3]
بنابراین مجازات طرد و اعراض، در حالی در بهائیت به شدّت اعمال می‌شود که این فرقه، تحری حقیقت را به عنوان یکی از شعارهای اصلی خود مطرح کرده است. اما مگر نه آن است که قدم اول برای رسیدن به یقین و دست برداشتن از تقلید؛ شک و تردید و به دنبال آن، سؤال و پرسش نمودن است؟! با این حال، چگونه یک بهائی حق شک و حتی طرح پرسش نسبت به اعتقادات و نظام رهبری خود را ندارد؟!

پی‌نوشت:
[1]. عباس‌افندی، خطابات، تهران: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 127 بدیع، ج 2، ص 144.
[2]. فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری، 1986 م، ج 3، ص 85.
[3]. ریاض قدیمی، گلزار تعالیم بهائی، کانادا: بی‌نا، 1995 م، ص 468.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.