حضرت رقیه، سند مظلومیت امامحسین (علیهالسلام)
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ از شاهدان واقعهی جانسوز عاشورا، دختر خردسالی است که با دریایی از مظلومیت خود، قرار است به عنوان سند ابدی در تاریخ باقی بماند و خود به تنهایی دلیلی متقن و کافی برای بیان اوج مظلومیت خاندان گرامی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) باشد. رقیه، با دنیایی از کودکی، مسافر کاروانی شد که قرار بود احیاگر دین خدا باشد. هرچند دستان کوچکش توان دفاع از پیکر سید جوانان بهشت را نداشت، اما با مظلومیتش، همانند جدهی مطهرهاش به میدان آمد و اوج مصیبت را در شهر شام رقم زد. اشکهای او در خرابهی شام، نه فقط از باب دلتنگی بود، بلکه گریه از ظلم کسانی بود که در ظاهر شبیه مرد بودند، ولی در باطن بویی از مرداگی نداشتند. رقیه سند ابدی و صدای مظلومیت امام حسین (علیهالسلام) است که در میان هیاهوی روزگار شنیده شد و تا ابد، کاخ جور یزیدیان را ویران کرده است.
اما آنچه در مورد حضرت رقیه (علیهاالسلام) در اسناد تاریخی موجود است، وجود ایشان به عنوان شاهد روز عاشورا و از جمله کسانی است که سیدالشهدا (علیهالسلام) ظهر عاشورا، با او نیز وداع تلخی کردهاند.
از جمله کسانیکه به این واقعه اشاره کرده است، لوط بن یحیی ملقب به ابومخنف است که ایشان را به عنوان یکی از مورخین قرن دوم هجری باید شناخت و در توثیق او و کتابش هیچ شکی راه ندارد. باید گفت مقتل او یکی از منابع معتبری است که مورخین بزرگ اهل سنت همچون طبری، یعقوبی و ابناثیر، از آن در تدوین کتابهایشان استفاده کردهاند. ابومخنف در مقتل خود به وداع امام حسین (علیهالسلام) با زنان و کودکان اشاره میکند و مینویسد: «آنگاه (حسین) فریاد برآورد: ای اُم کلثوم! ای زینب! ای سکینه! ای رقیه! ای عاتکه! ای صفیه! من نیز راهی شدم، خدا نگهدار!»[1]
سیف بن عمیره کوفی، یکی از راویان زیارت عاشورا و از اصحاب امام صادق و امام کاظم (علیهماالسلام) است. او شاعری توانا و مدیحهسرایی قهار بوده که در رسای سیدالشهداء (علیهالسلام) قصیدهای زیبا سروده و در آن به سرگذشت غمبار حضرترقیه اشاره میکند.
فخرالدین طریحی در المنتخب، با ذکر قصیدهی جناب سیف، به نقل از او مینویسد: «حضرت رقیه کسی بود که حسودان برای ضعف و ناتوانیش دل سوزاندند. این عده، فردای قیامت مجبور به عذرخواهی از او میشوند؛ هرچند که هیچ عذری برای آنها وجود ندارد؛ ... من هیچگاه ام کلثوم و سکینه و رقیه را فراموش نمیکنم که برای امام حسین با آه و ناله حسرت، گریه میکردند.»[2]
ابوالحسن بیهقی، معروف به ابنفندق و صاحب کتاب ارزشمند لباب الأنساب، در کتابش از حضرت رقیه (علیهاالسلام) یاد میکند و مینویسد: «از فرزندان امام حسین (علیهالسلام) کسی به غیر از امام زینالعابدین (علیهالسلام)، فاطمه، سکینه و رقیه، باقی نماندند.»[3]
علامه سید بن طاووس، محدث و مورخ جلیلالقدر شیعه، در کتاب شریف لهوف، به وداع امام حسین (علیهالسلام) با اهل خیامشان اشاره میکند و مینویسد: امام حسین (علیهالسلام) به خواهرش زینب فرمود: «ای خواهرم! خاطرات را به تسلیت الهی، تسلّی بده، چرا که ساکنان آسمانها و زمین همه میمیرند، همه خلایق نابود میشوند و کسی باقی نمیماند.» سپس رو به اهل خیام کرد و فرمود: «ای خواهرم، ام کلثوم! و ای زینب! و ای رقیه! و ای فاطمه! و ای رباب! متوجه باشید، هرگاه کشته شدم، به خاطر عزای من گریبانتان را چاک نزنید و صورت خود را نخراشید و گفتار بیهوده به زبان نیاورید.»[4]
عالم مشهور شیعه، عمادالدین طبری، در کتاب کامل بهایی مینویسد: «زنان خاندان نبوت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند، بر پسران و دختران ایشان پوشیده میداشتند و هر کودکی را وعده میدادند که پدر تو به فلان سفر رفته است، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله؛ شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من، حسین، کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود؛ از خواب بیدارشد و از ماجرا سؤال کرد. خبر بردند که ماجرا چنین است. آن لعین گفت: بروند سر پدر را بیاورند ودرکنار او نهند. پس آن سر مقدس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست! دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجورشد و در آن چند روز، جان به حق تسلیم کرد.»[5]
در پایان این مقاله، در عظمت شخصیت کودک خردسال امام حسین (علیهالسلام) از زبان فقیه معاصر و عالم جلیل القدر، مرحوم آیت الله میرزا جواد تبریزی اشاره میکنیم که ایشان درباره حضرت رقیه مینویسد: «و از اين روست مقام و مزار حضرت رقيه بنت الحسين (عليهماالسلام)، كه از اول مشهور بود، گويا حضرت امام حسين (عليهالسلام) نشانى را از خود در شام به يادگارى سپرده است، تا فردا كسانى پيدا نشوند كه به انكار اسارت خاندان طهارت (عليهمالسلام) و حوادث آن پردازند. اين دختر خردسال، گواه بزرگى است بر اينكه در ضمن اسيران، حتى دختران خردسال نيز بودهاند.»[6]
پینوشت:
[1]. ابومخنف، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (علیهالسلام)، چاپ مکتبة الالفین، کویت، ص131 «فی وداع الحسین (علیهالسلام) لاهله. قال: ثم نادی ... یا سکینه و یا رقیه ... علیکن منی السلام.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. فخرالدين الطريحی، الفخری المنتخب، موسسه التاریخ العربی، بیروت، لبنان، ص408. «و رقیّه رق الحسود لضعفها ... و غدا لیعذرها الّذى لم یعذر، لم اءنسها وسکینه و رقیه ... یبکینه بتحسـّر و تزفّر.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. علی بن ابوالقاسم بيهقی مشهور به ابن فندق، لباب الأنساب، قم، كتابخانه عمومی آيت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۸۵ ش، ج1، ص355. «ولم يبق من أولاده الا زین العابدین علیه السلام وفاطمة وسكينة و رقية.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. سید علی بن طاووس، الملهوف على قتلى الطّفوف، دارالأسوة للطباعة والنشر، ١٤١٧ هـ، ج1، ص141. «قال: فعزاها الحسين و قال لها: يا أختاه تعزي بعزاء الله. ثم قال: يا أختاه يا أم يا رقية... ولا تقلن علي هجراً.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. عماد الدين طبری، تعريب كامل البهائی، المكتبة الحيدرية، ج2، ص235. «و جاء في الحاوية ... حتّى مرضت و بقيت من بعدها أيّاما ثمّ ماتت و أسلمت الروح إلى ربّها.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[6]. میرزا جواد تبريزی، زيارة عاشوراء فوق الشبهات، ص70، دارالصديقة الشهيدة (س)، قم، ايران، 1432هـ. «ولأجل هذا فإن المقام الشامخ والمزار العظيم للسيدة رقية بنت الإمام ...و أسرهم شمِل حتى الأطفال الصغار.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
محمد جواد مهریار
افزودن نظر جدید