آیا طلب شفاعت بهصورت مستقیم از اولیاء الهی شرک است؟
خلاصه
امروزه گروههای تکفیری، با استفاده از بستر رسانه، سعی دارند بیش از پیش به اهداف شوم خود نائل آیند؛ بدین صورت که آنان با ایجاد دهها شبکه اعتقادی، بهصورت شبانه روزی، در جهت القای مبانی ناصواب خود تلاش فراوانی را به کار گرفتهاند. بهعنوان مثال در این شبکههای ماهوارهای و اینترنتی، مفاهیم ناب و مشروعی، همچون توسل به ذات صالحین، طلب شفاعت و استغاثه از بزرگان دین، بهعنوان اعمال ممنوعه قلمداد میشوند. در همین راستا، پر واضح مشخص است که امروزه، وظایف محققین و پژوهشگران اسلامی، جهت پاسخگویی به کارشناسان شبکههای تکفیری – وهابی، خیلی بیشتر از گذشته، فزونی یافته است؛ لذا ضرورت اقتضاء میکند، پژوهشگران اسلامی، با رصد کامل و دقیق برنامههای تکفیریها، پاسخهای متقن و محکمی به شبهات به روز آنان ارائه دهند. بر همین اساس، در ادامه یکی از شبهات جناب ترشابی (از کارشناسان شبکه کلمه)، مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
سؤال
جناب عبدالقادر ترشابی، از کارشناسان مطرح تکفیری، در برنامهای که در تاریخ 20 اردیبهشت 1400 در شبکه کلمه اجرا کرده است، در مورد طلب شفاعت، به این صورت مدعی میشود: «طلب شفاعت بهصورت مستقیم از پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) شرک است.»
حال این سؤال مطرح میشود آیا همانگونه که ترشابی گفته است، اگر کسی خدمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و یا یکی از اولیاء الهی برسد و از ایشان، مستقیماً شفاعت بطلبد، دچار شرک شده است؟
در پاسخ به سؤال فوق و البته ادعای جناب ترشابی باید گفت:
اولاً: جناب ترشابی، طلب شفاعت، بهصورت مستقیم از اولیاء الهی را در حالی بهصورت مطلق، ممنوع کرده است که اگر طلب مستقیم شفاعت بهصورت مطلق، از اولیاء الهی شرک میبود، پس چرا فرزندان حضرت یعقوب (علیهالسلام)، از آن حضرت خواستند تا آن حضرت، شفیعشان در محضرخدای متعال شود؟ «قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ.[یوسف/97] فرزندان حضرت یعقوب (علیهالسلام) خطاب به پدرشان عرض کردند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم!»
جالبتر آنکه حتی وهابیونی همچون بن باز، طلب شفاعت از زندگان در دنیا را جایز شمردهاند که اگر طلب شفاعت بهصورت مستقیم از اولیاء الهی اشکال داشت، هر آیینه باید طلب شفاعت از زندگان نیز مشکل داشته باشد.
ثانیاً: روایاتی که توسط محدثین فریقین نقل شده است، دلیل مناسبی بر رد ادعای جناب ترشابی محسوب میشوند؛ بهعنوان نمونه در مُصَنَّف ابن ابیشیبه چنین وارد شده است: «أَصَابَ النَّاسَ قَحْطٌ فِي زَمَنِ عُمَرَ، فَجَاءَ رَجُلٌ إِلَى قَبْرِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآله و سَلَّمَ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، اسْتَسْقِ لِأُمَّتِكَ فَإِنَّهُمْ قَدْ هَلَكُوا...[1] در زمان خلافت عمر بن خطاب، قحطی فرا رسید، از همینرو شخصی از مسلمانان، به حرم مطهر نبوی (صلیاللهعلیهوآله) مشرف شد و از آن حضرت خواست تا برای پایان یافتن قحطی، دعا کند.»
طبق این روایت، شخصی که یا از صحابه بوده است و یا تابعی محسوب میشده، برای فائق آمدن بر مشکلات جامعه اسلامی، به روضه منوره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) مشرف میشود و مستقیماً از آن حضرت میخواهد تا برای اتمام قحطی دعا کند که باید گفت: اگر طلب شفاعت، بهصورت مستقیم از اولیاء الهی شرک باشد، چگونه ممکن است شخصی که یا از صحابه بوده و یا تابعی محسوب میشده، چنین کاری انجام داده باشد؟
در مورد سند این روایت نیز باید گفت: علمایی همچون ابن کثیر به صحت سند این روایت تصریح کردهاند.[2]
امیرالمومنین علی (علیهالسلام) نیز در هنگام غسل دادن و کفن کردن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) خطاب به آن حضرت عرض کردند: «بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، اذْكُرْنَا عِنْدَ رَبِّكَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِكَ.[3] پدر و مادرم به فدايت، ما را نزد پروردگارت ياد كن و ما را در ياد خود نگه دار.»
همچنین در برخی از منابع فریقین، - نظیر کتاب سبل الهدی که از آثار علمای شافعیه است-، روایتی بدین مضمون وارد شده است: هنگامیکه حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) از دنیا رفتند، ابوبکر نزد پیکر مطهر آن حضرت آمد و ایشان را اینگونه مورد خطاب قرار داد: «بأبي أنت و أمّي طبت حيّا و ميتا،...اذكرنا يا محمد عند ربك...[4] پدر و مادرم بفدایت، ... ما را در نزد خدای متعال یاد کن. (دعا کن)»
عبارت «اذکرنا عند ربک» در 2 عبارت فوق، به خوبی بر طلب شفاعت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، آن هم بهصورت مستقیم دلالت میکند.
بر همین اساس، مشخص میشود طلب شفاعت و دعا بهصورت مستقیم از اولیاء الهی، نه تنها مشکلی ندارد، بلکه مورد التزام پیشوایان دین نیز بوده است. بنابراین ادعای عبدالقادر ترشابی، مبنی بر ممنوعیت طلب شفاعت بهصورت مستقیم از اولیاء الهی، رد میشود.
پینوشت:
[1]. ابن ابی شیبه، مصنف، ج6، ص356، ریاض، مکتبه الرشد، چاپ اول، 1409هق.
[2]. ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج7، ص105، بیروت، دارإحياء التراث العربي، چاپ اوّل، 1408هق.
[3]. نهج البلاغه، خطبه235.
[4]. صالحى شامى، محمد بن يوسف، سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، ج12، ص299، بيروت، دار الكتب العلميه، چاپ اول، 1414 هق.
سيد محسن امين، كشف الارتياب فى أتباع محمد بن عبد الوهاب، ص214، دار الكتب الإسلامي، بیتا.
نویسنده: محمد باغچیقی(باغچقی)
افزودن نظر جدید