آرامش، بی ارتباط با حقانیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شاید یکی از رایجترین دلایلی که پیروان تازه وارد در فرقه های مختلف مخصوصا مسیحیت تبشیری، برای تغییر دین خود میآورند، به دست آوردن آرامش در فرقهی جدید است، تا جایی که نام برخی از کلیساهای فعال در تبشیر"کلیسای پیام آرامش" است، این افراد دائما ادعا میکنند از وقتی که وارد نحله یا مکتب جدید خود شدهاند آرامشی را تجربه کردهاند که تا قبل از این سابقه نداشته، عموما هم این تجربه جدید در احساس آرامش را دلیل بر حقانیت مسلک تازهی خود یا همان مسیحیت میدانند.
اما به فرض صحت این ادعا و اینکه قبول کنیم این افراد واقعا به آرامش میرسند، آیا لزوما باید بپذیریم که کسانی که به آرامش رسیدهاند، به حقیقت رسیدهاند؟ آیا آرامش نشانهی حقانیت است؟ همچنین سوالات بعدی چنیناند که: آیا غیرمسیحان و کسانی که تغییرکیش نمیدهند، هیچ کدام آرامش ندارند؟ آیا همهی کسانی که مسیحی میشوند، به آرامش میرسند؟ اگر آرامش دلیل حقانیت باشد، آیا در این صورت برخی ورزشها، تکنیکها و حرکات که موجب آرامش شخص میشوند هم حقیقت هستند، اصولا تفاوت آرامش به دست آمده در مسیحیت بین نومسیحیان و و آرامش حاصله از تکنیکهایی نظیر یوگا و هیپنوتیزم و برای برخی دیدن مناظر طبیعی و گردشگری، در چیست؟ آیا این گونه نیست که برای تغییر دین باید به دنبال دلیل عقلی و منطقی باشیم به جای تمسک به احساس آرامش؟ اگر واقعا مسیحیت آرامش بخش است چرا بسیاری دیگر از مسیحیان مخصوصا مسیحی زادگان، این آرامش را تجربه نمیکنند؟ و لذا میبینیم که بسیاری از مسیحیزادگان دین مسیحیت را رها میکنند. با توجه به سوالات مطرح شده، این نتیجه حاصل میشود که آرامش نه تنها دلیل بر حقانیت نیست بلکه صرفا حالتی است که به طرق مختلف میتوان آن را کسب کرد، چه بسا آتئیستی که با هیپنوتیزم، بودایی که با یوگا، مسلمانی با قرآن کریم و مسیحی با کتاب مقدسش به آرامش برسد.
گذشته از این، حس آرامش که بسیاری ادعای آن را دارند، تنها یک گمان و خیال است. برای نمونه یک معتاد ادعا میکند که با مصرف مواد مخدر به آرامش میرسد. حال آنکه این آرامش نیست. بلکه نوعی تخدیر است. آرامش حقیقی تنها در پرتو بندگی خدا و تبعیت محض از اولیای خدا به دست میآید.
افزودن نظر جدید