منع احادیث پیامبر (ص) با سوزاندن آنها
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بعد از جا افتادن سنّت سیئهی منع نقل و تدوین حدیث، اولین زیان آن، آتش زدن احادیث تدوین شده بود. به نمونههایی از روایاتی که آتشسوزی حدیث را بیان میکند، توجه کنید:
1. عایشه گوید: «پدرم پانصد حدیث از رسول خدا را جمع کرد. شبی دیدم که او در بستر نمیخوابد. اندوهناک شدم و به او گفتم: آیا بیمار هستی، یا اینکه فکر چیزی، تو را از خواب منع کرده است؟ صبح روز بعد به من گفت: دخترم! احادیثی که نزد توست، بیاور. وقتی آوردم، آنها را سوزاند. گفتم: چرا سوزاندی؟ گفت: ترسیدم بمیرم و این احادیث نزد من باشد، ولی آنگونه که به من فرموده، نباشد،[1] و من آن را نقل کرده باشم.[2] (در واقع درست نقل نکرده باشم).
این عمل ابوبکر را با رفتار فاطمه (علیها السلام) در حفظ حدیث، مقایسه کنید، که فاصله از زمین تا آسمان است. شخصی از مؤمنان مدینه، روایتی را از حضرت زهرا درخواست کرد. حضرت به فضّه فرمود: «آن روایت را که بر کاغذی نوشته شده است، بیاور. پس از جستجوی زیاد، حدیث را پیدا نکرد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) ناراحت شد و فرمود: وای بر تو، بگرد و پیدا کن؛ زیرا ارزش این حدیث نزد من، برابر با ارزش حسن و حسین است.»[3]
2. عبدالله بن العلاء گوید: «از قاسم خواستم، تا احادیثی را بر من املا کند. گفت: احادیث در عصر عمر، زیاد شد. پس، از مردم خواست، که آن احادیث را بیاورند. وقتی آوردند، دستور داد، آنها را بسوزانند.»[4]
3. عمر به همه شهرها نوشت: «نزد هر کس حدیث هست، باید نابودش کند.»[5]
4. محمد بن ابوبکر نقل کرده است: «در زمان عمر احادیث زیاد شد. وقتی آنها را به نزدش آوردند، دستور داد تمامشان را بسوزانند.»[6] بهقدری این مسئله شدّت یافت، که راویان به خود جرأت و اجازه نقل احادیث را نمیدادند. به دو نمونه توجه کنید:
شعبی میگوید: «یک سال با پسر عمر، «عبدالله» همنشین بودم. از وی، حتی یک حدیث از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم نشنیدم.»[7] سائب بن یزید میگوید: «از مدینه تا مکه، با سعد بن مالک همسفر بودم. در طول سفر، حتی یک حدیث از پیامبر، نقل نکرد.»[8]
راستی، خلفا با این اعمال خطرناک و زیانآور، بهدنبال چه بودند؟ و چرا این فاجعه عظیم را، بهوجود آوردند؟
هر خردمندی که کمترین اطلاعی از اوضاع جامعهی بعد از رحلت پیامبر اکرم و داستان غصب خلافت، داشته باشد، بهخوبی میتواند حدس بزند، که این اعمال ناشایست، بیشتر برای آن بود که احادیث مربوط به امامت و ولایت و همینطور تفسیر آیات مربوط به امامت و ولایت نابود شوند و برای همیشه از بین بروند، و خیال آنها تا ابد راحت شود. یکی از محققان در این زمینه میگوید: «قرائن، شهادت میدهد که صدور این بخشنامه، «منع حدیث»، انگیزه سیاسی داشته و منظور این بوده است که در پرتو آن، امتیاز بزرگی را که آن روزها نصیب امیرمؤمنان، علی (علیه السلام) شده بود، از بین ببرند؛ زیرا امیرمؤمنان، علی (علیه السلام) هنگامیکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در قید حیات بود، کتابهایی تألیف نمود، که در آنها احادیث پیامبر را گرد آورد.»[9]
پینوشت:
[1]. راستی این می توانست دلیلی برای سوزاندن آن همه احادیث باشد؟ خردمندان داوری کنند.
[2]. کنز العمال، متقی هندی، ج15، ص285.
[3]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج2، ص3.
[4]. طبقات ابن سعد، ابن سعد، ج5، ص187 و 237.
[5]. کنزالعمال، ج5، ص237.
[6]. طبقات ابن سعد، ج5، ص187.
[7]. سنن ابن ماجه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ص11.
[8]. همان، ص12.
[9]. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص329.
دیدگاهها
یا 128
1398/09/11 - 00:38
لینک ثابت
با سلام و عرض ادب
saman
1398/09/11 - 08:42
لینک ثابت
کنز العمّال فی سنن الاقوال و
افزودن نظر جدید