شما اینجا هستید
افزودن نظر جدید
سلام
سلام
در مورد مذهب شمس تبریزی میتوانید به کتاب طوفان شمس عطاالله تدین و کتاب تاریخ و عقاید اسماعیلیه از دکتر دفتری و کتاب دمساز دود کیش از خانم دکتر شیرین بیانی مراجعه کنید. اما در مورد اینکه شاید مولوی تقیه کرده باشد و اسم شمس را به جای امام زمان(عج) در شعرش آورده باشد نیز بعید به نظر میرسد چون مولوی در اشعارش هم امام علی(علیه السلام) را مدح کرده و هم در اشعاری دیگر حضرت را مذمت و حتی نصحیت کرده است در حالی که مدح امام علی(علیه السلام) خلاف تقیه است و دیگر اینکه اگر مولوی قصد تقیه را داشته است، حداقل نباید در اشعارش به ساحت مقدس ائمه اطهار(علیهم السلام) جسارت میکرد و در مقابل مدح خلفا و مدح دشمنان ائمه اطهار(علیهم السلام) مثل معاویه میکرد که این نیز خود خلاف تقیه است.
اما در مورد اینکه شما قائلید به اینکه تشیع شمس تبریزی قابل انکار نیست باید بگویم که بهتر است برای شناخت شمس و مولوی به زندگی نامه و سخنانشان مراجعه کنید نه فقط به اشعارشان. چون سخنانشان و رفتار عملی زندگی شان برخاسته از اعتقاداتشان است. آنجاست که می بینید کسی مثل شمس تبریزی چطور به مذهب بلکه دین خود پشت می کند. یکی از موارد آن توهین به ائمه اطهار ع و ابراز بی نیازی به ائمه اطهار ع و قرآن است. به عنوان مثال شمس تبريزى مقام معرفت و خوف و خشيت برترين بانوی دوعالم، حضرت فاطمه زهرا(سلامالله علیها) را خوار و پست شمرده وصراحتا به آن حضرت اهانت نموده و میگوید: «فاطمه(رضي اللّه عنها) عارفه نبود، زاهده بود. پيوسته از پيغمبر حكايت دوزخ پرسيدى.[نقدى بر مثنوی، مصلایی] اما در حالی شمس تبریزی معتقد به عدم معرفت حضرت زهرا(سلام الله علیها) است و معتقد است که عبادت حضرت از سر عظمت و محبت خداوند نیست بلکه از ترس عذاب جهنم است، که عرفان و مقام بلند و رفیع حضرت، نزد هیچکس از عامه و خاصه پوشیده نیست. در جایی دیگر نیز شمس تبريزى خبر از بینیازیش به حضرت رسولاکرم(صلیالله علیه و آله) میدهد و میگوید: «با محمد جز با اخوت نمیزيم! بر طريق اخوت مىباشم! زيرا فوق او كسی است، آخر خدای كه از ميان نرفت، وقتی باشد كه ذكر بزرگىشان كنم، آنها را به بزرگی ياد كنم لكن از روي حرمت باشد و تعظيم، نه از روی حاجت!![2] در حالی شمس تبریزی ابراز بینیازی بهوجود مبارک حضرت محمد(صلیالله علیه و آله) و حضرات اهلبیت(علیهمالسلام) میکند که بنا بر روایات کثیری وجود ما وابسته به وجود خاندان محمدوآل محمد (صلواتالله و سلامه علیهم) است و بقاء آسمانها و زمین وابسطه به وجود آن بزرگواران است.
اما شمس تبریزی پا را از اینهم فراتر گذاشته و بهقرآن و ساحت نبی مکرم اسلام(صلیالله علیه و آله) توهین میکند و قائل است که خواندن قرآن باعث تاریکی درون او میشود و رساله مخلوقات غیر خودش تاریک کننده است حال چه رساله حضرت محمد(صلیالله علیه و آله) باشد چه غیر محمد(صلیالله علیه و آله) و میگوید: «مرا رساله ی محمدرسول الله سود ندارد! مرا رسالهی خود باید! اگر هزار رسالهی غیر بخوانم تاریکتر شوم! خداست که خداست، هر که مخلوق بود خدا نبود، نه محمد نه غیر محمد[ مقالات شمس،ص270]
این هم یک مورد دیگر که شمس تبریزی احساس برتری خود را بر ائمهاطهار(علیهمالسلام) نشان داده و خود را در جایگاه انبیاء و اوصیاء(علیهم السلام) قرار داده و با فریاد بر سر علمای عصر خود میگوید: « تاکی بر زین بیاسب سوار گشته و در میدان مردان میتازید و تا کی بهعصای دیگران به پا میروید؟ این سخنان که میگویید از حدیث و تفسیر و حکمت و غیره، سخنان مردم آن زمان است که هر یک در عهد خود بهمسند مردمی نشسته بودند و از خود معانی میگفتند و چون مردان این عهد شمایید، اسرار و سخنان شما کو؟ بعضی کاتب وحی بودند و برخی محل وحی، اکنون جهد کن که هر دو باشی هم محل وحی و هم کاتب وحی خود باشی.[مناقب العارفین، ص 143]
اینها بخش کوچکی از سخنان و عقاید شمس تبریزی است که نشان دهنده اعتقاد او به دین و مذهبش است. پس بی دلیل و بدون مطالعه ادعای تشیع این افراد رو نکنید.
mahdi121
1397/10/04 - 10:09
لینک ثابت