وصیت‌نامۀ اسکندر مقدونی؟ یا وصیت‌نامۀ کوروش؟

  • 1400/02/31 - 09:52

تقریباً همه فرهیختگان بزرگ ایرانی از جمله حافظ، مولانا، سعدی، ابن سینا، نظامی گنجوی، عطار نیشابوری و... اشعار جالبی در مدح اسکندر رومی (الکساندر مقدونی) سروده اند. حتی فردوسی هم در شاهنامه، اسکندر را ستوده است. اما وصیت‌نامه حکیمانه‌ای که به اسکندر نسبت داده می‌شود، فاقد استناد تاریخی است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پرسش یکی از مخاطبین:

با سلام و احترام، این متن آیا موثق هست یا خیر؟ از راهنمایی‌تان متشکر خواهم شد. وصیت نامه اسکندر: «بدنم را دفن کنید، هیچ مقبره‌ای برایم نسازید، دستانم را بگذارید بیرون باشد تا اینکه دنیا بداند شخصی که چیزهای خیلی زیادی به دست آورد، در هنگام وداع از این دنیا، هیچ چیزی در دستانش نداشت. پادشاه بزرگ یونان، الکساندر، پس از تسخیر کردن سرزمین‌های بسیار، در حال بازگشت به وطن خود بود. در بین راه، بیمار شد و با نزدیک شدن مرگ، الکساندر دریافت که چقدر پیروزی‌هایش، سپاه بزرگش، شمشیر تیزش و همه ی ثروتش بی فایده بوده است. او فرماندهان ارتش را فرا خواند و گفت: من این دنیا را به زودی ترک خواهم کرد. اما سه خواسته دارم. لطفاً خواسته‌هایم را حتماً انجام دهید. فرماندهان ارتش درحالی‌که اشک از گونه‌هایشان سرازیر شده بود موافقت کردند که از آخرین خواسته‌های پادشاهشان اطاعت کنند. الکساندر گفت: اولین خواسته ام این است که پزشکان من باید تابوتم را به تنهایی حمل کنند. ثانیاً، در هنگام تشییع پیکرم، مسیر منتهی به قبرستان باید با طلا، نقره و سنگ‌های قیمتی که در خزانه داری جمع آوری کرده‌ام پوشانده شود. سومین و آخرین خواسته این است که هر دو دستم باید بیرون از تابوت آویزان باشد. مردمی که آنجا گرد آمده بودند از خواسته‌های عجیب پادشاه تعجب کردند. اما هیچ کس جرأت اعتراض نداشت. فرمانده ی مورد علاقه الکساندر دستش را بوسید و روی قلب خود گذاشت. پادشاها، به شما اطمینان می دهیم که همه‌ی خواسته‌هایتان اجرا خواهد شد. اما بگویید چرا چنین خواسته‌های عجیبی دارید؟ در پاسخ به این پرسش، الکساندر نفس عمیقی کشید و گفت: من می‌خواهم دنیا را آگاه سازم از سه درسی که تازه یاد گرفته‌ام. می خواهم پزشکان تابوتم را حمل کنند چرا که مردم بفهمند: که هیچ پزشکی نمی‌تواند هیچ کس را واقعاً درمان کند. آن ها ضعیف هستند و نمی‌توانند انسانی را از چنگال مرگ نجات دهند. بنابراین، نگذارید مردم فکر کنند زندگی ابدی دارند. دومین خواسته ی درمورد ریختن طلا، نقره و جواهرات دیگر در مسیر قبرستان، این پیام را به مردم می‌رساند که حتی یک خرده طلا هم نمی‌توانم با خود ببرم. بگذارید مردم بفهمند که دنبال ثروت رفتن اتلاف وقت محض است. و درباره ی سومین خواسته‌ام یعنی دست‌هایم بیرون از تابوت باشد، می‌خواهم مردم بدانند که من با دستان خالی به این دنیا آمده ام و با دستان خالی این دنیا را ترک می کنم. آخرین گفتار الکساندر: بدنم را دفن کنید، هیچ مقبره ای برایم نسازید، دستانم را بگذارید بیرون باشد تا اینکه دنیا بداند شخصی که چیزهای خیلی زیادی به دست آورد، در هنگام وداع از این دنیا، هیچ چیزی در دستانش نداشت.

پاسخ:

- متن، متنِ آموزنده‌ای است. ار هر که می‌خواهد باشد. مهم‌ترین نکته‌ این است که سخنان عبرت آموزی در آن است.

- درخت زیبا اگر گرفتار آفَت شود، آسیب می‌بیند و زیبایی‌اش به تدریج از بین می‌رود و ای بسا نابود شود. سخن حق، اگر با دروغ آمیخته شود، به همین صورت... متأسفانه در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های مختلف، این وصیت‌نامه به اسکندر مقدونی و حتی به کوروش هخامنشی نسبت داده می‌شود. در حالیکه ابداً ربطی به کوروش ندارد. اما من بارها دیده‌ام که این وصیت‌نامه در آثار ادبی و نمایشنامه‌های معاصر نسبت داده می‌شود. مثلا آموس دلدادا (Amos Deledada) در کتاب "به سوی نجات" (To the Rescue) ص 6-7 این قضیه را آورده و به اسکندر منسوب کرده است. اما اینکه سند تاریخی این سخن کجاست؟ هیچ سندی برای آن پیدا نکردم و در طول این سال‌ها که درباره اسکندر مطالعه میکنم اصلا به چنین چیزی در اسناد تاریخی نرسیدم.

- تقریبا همه فرهیختگان بزرگ ایرانی از جمله حافظ، مولانا، سعدی، ابن سینا، نظامی گنجوی، عطار نیشابوری و... اشعار جالبی در مدح اسکندر رومی (الکساندر مقدونی) سروده اند. حتی فردوسی هم در شاهنامه، اسکندر را ستوده است. اسناد:

ابوعلی سینا و ستایش اسکندر به عنوان ذوالقرنین

صدرالمتألهین و تکریم اسکندر به عنوان ذوالقرنین

خاقانی ستایشگر خاک قدوم اسکندر

سنایی و تمجید از مقام اسکندر

صائب و ستایش اسکندر به عنوان ذوالقرنین

عطار از بوی خوش سکندری می‌گوید...!

دیدگاه نظامی گنجوی درباره ذوالقرنین

مولوی و خاکساری به درگاه اسکندر

سعدی هم اسکندر را ذوالقرنین می‌دانست

لسان الغیب سکندر ستا

تولیدی

دیدگاه‌ها

ولی کوروش بزرگ خود وصیت نامه مختص به خود را داراست

ببخشید سوال داشتم اینکه این تصاویر را از کجا دانلود میکنید؟

سلام. در صورتی میتوانم این اسلحه را در اختیار شما قرار بدهم (و به شما یاد بدهم) که شما را یشناسم.

به نظر شما چرا شاعران ایرانی از اسکندر تعریف و تمجید کرده اند؟

اگر شما اسکندری که در شعر شاعران وجود داره رو بخواهید الکساندر مقدونی بدونید باید کوروش رو کیخسرو بدونید چون الکساندر کیانیان(هخامنشیان) رو از بین برد و پس اگر این رو قبول کنید باید کیخسرو بودن کوروش رو هم قبول کنید

ما اسکندر را همان الکساندر میدانیم چون زمان و مکان و نام و شرایط مشترک دارند. اما کوروش را کیخسرو نمیدانیم چون نه اسم مشترک، نه موقعیت جغرافیایی مشترک و نه زمان مشترکی دارند. کیخسرو مادرش اهل ماوراء النهر و تورانی بود و صدها سال و حتی شاید هزار سال قبل از کوروش زندگی میکرد.

بنده از شما دوتا سوال دارم چطور ممکنه یکی باشن اما دو سلسله متفاوت رو از بین برده باشند؟! و اینکه ببخشید ممنون میشم بفرمایید از نظرتون واقعا علت مدح اسکندر رومی که ممکنه اسکندر مقدونی در تاریخ باشه توسط شاعران چی بوده چون اسکندر مقدونی خیلی از ایرانیان رو کشت و حتی گاهی دست به کشتار مردم عادی هم زد b اگه لطف بفرمایید ممنون میشم

سلام. یک نفر واحد میتونه ده تا سلسله متفاوت رو هم از بین ببره. اما اینکه چرا اسکندر توسط شاعران ایرانی چون سعدی و حافظ و مولوی و ... ستایش شده دلیلش را نمیدانم. در این باب هرچه گفته شود حدس و گمان است

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.