مولوی و خاکساری به درگاه اسکندر
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دلایل متعدد و روشن وجود دارد که کورش ذوالقرنین نیست. ما پیشتر در این باره سخن گفتیم (بنگرید). در نقطه مقابل، برخی، ما را به ایرانستیزی متهم کردند. هر چند در این باره سخن گفته بودیم که انتقاد از کورش، نه تنها ایرانستیزی نیست، بلکه عین محبت به ایران است (بنگرید). گذشته از همه این سخنان، کافی است کسی بگوید که اسکندر همان ذوالقرنین است. آن وقت، جماعت نژادپرست آریاگرا دست به کار شده بر شدت فحاشیها میافزاید. هر چند ما مدعی نیستیم که اسکندر همان ذوالقرنین است، اما در پاسخ به این جماعت میگوییم آیا از دید شما، مولوی جلال الدین بلخی (مشهور به مولانا، شاعر و عارف نامدار ایرانی) هم ایرانستیز بود؟ چون او در آثار خود بارها اسکندر را ستوده و از او به عنوان ذوالقرنین یاد میکند.
مولانا در یکی از اشعار مشهور خود میگوید: «مَنم سِکندَرِ این دَم به مَجمَع البحرَین، که تا رَهانم جان را ز علت و بُحران، که تا ببندم سَدی عظیم بر یأجوج، که تا رهند خلایق ز حملهی ایشان».[1] توضیح اینکه میدانیم طبق قرآن، ذوالقرنین سدّی عظیم در برابر یأجوج ساخت.[2] در این گفتار، مولوی، اسکندر را سازنده سدّ عظیم در برابرِ یأجوج میخواند. لذا روشن است که او اسکندر را همان ذوالقرنین میداند. در بخشی دیگر، به همین معنا (سدّ اسکندر) اشارتی دقیق کرده؛ میگوید: «بِشکَستی از نریِّ او، سدِّ سِکندریِ او، زِ افرشته و پَریِّ او، روبندها گشودی... مُـلکَش شدی مهیا، از عرش تا ثریا، از زیر هفت دریا دُرِّ بَقا رُبودی».[3]
همچنین، در قرآن از نشانههای ذوالقرنین بود که به ناحیهای موسوم به مَطْلِعَ الشَّمْسِ رسید[4]، جالب اینکه مولوی در «مثنوی معنوی» دقیقا اشاره میکند آن که بِدان ناحیه رسید، همان اسکندر بود: «مَطلَعِ شمس آی گر اسکندری... بعد از آن هرجا رَوی نیکو فری».[5]
پینوشت:
[1]. مولانا جلال الدین محمد بلخی، دیوان شمس، غزل 2072.
[2]. قرآن، سوره کهف، آیه 94-96.
[3]. مولانا جلال الدین محمد بلخی، دیوان شمس، غزل 2949.
[4]. قرآن، سوره کهف، آیه 90.
[5]. مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بخش 1، سرآغاز.
دیدگاهها
saman
1396/11/28 - 15:43
لینک ثابت
کانال نقد و بررسی زرتشت و
وطن پرست
1399/05/30 - 18:21
لینک ثابت
اسکندر رومی _ایرانی یا
افزودن نظر جدید