عزاداری صحابه و تابعین در شهادت امام حسین(ع) در منابع اهل سنت
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عزاداری و سوگواری، امری است انسانی و عمومی که در میان اقوام و ملل، وجود داشته و دارد. لذا هر فرد یا گروهی جهت تسلی دل خویش و آرامش روحی و التیام ناراحتیهای روانی در برابر مصائب و حوادث جانسوز و دردناک، مراسم و آداب ویژهای را برگزار میکند. حال اگر اینگونه عزاداری بهصورت خاص و برای اشخاص مشهور و معروف برگزار گردد، بهمراتب هم اجر و ثواب معنوی را به همراه خواهد داشت و هم باعث خشنودی و رضایت بازماندگانشان خواهد بود. علی الخصوص که اینگونه عزاداری برای اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد، آن هم به مصداق گفتار خودشان که فرمودند: «شیعتنا یحزنون لحزننا؛ شیعیان ما در حزن و اندوه ما محزون و ناراحتند.» صورت گرفته باشد، و از همین جهت ما در این نوشتار مختصر بهصورت گذرا نیم نگاهی به این موضوع میاندازیم، تا ببینیم در منابع اهل سنت، صحابه جلیل القدر پیامبراکرم و تابعین چگونه با آن رفتار و برخورد میکردند.
ابن عباس چنین نقل میکند که: پیامبر اکرم را هنگام ظهر عاشورا در خواب دیدم در حالیکه پریشان و غبار آلود، ایستاده بود. در دست مبارکش شیشهای از خون قرار داشت، عرض کردم یا رسول الله! پدر و مادرم به فدایت باد، این شیشه چیست؟ فرمود: این خون حسین و یاران اوست که امروز از صبح مشغول جمعآوری آن بودهام، ابن عباس میگوید: آن روز را بهخاطر سپردم، آنگاه معلوم شد که حسین در همان وقت شهید شده است.[1]
و یا این روایت از جابر بن عبدالله انصاری یکی از شخصیتهای ممتاز و بزرگ جهان اسلام که میگوید، پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) همراه با یکی از دوستانش به نام عطیّه به کربلا میآید. آنها چون به نزدیک فرات میرسند، غسل کرده و لباس تمیز به تن مینمایند و با پای برهنه، اندوهگین و گریان به سوی قبر شریف شهدای کربلا حرکت میکنند، جابر زمانی که نزد قبر امام حسین (علیه السلام) میرسد: «وقع مغشیاً علیه و وضع علی القبر الحسین... و نادی السلام علیکم یا آل رسول الله.[2] غش و بیهوشی به او عارض میشود و روی قبر حسین میافتد... وقتی به هوش میآید، میگوید: سلام بر شما ای اهل بیت رسول الله...»
ابن حجر از انس بن مالک روایت کرده است که: «لما حمل راس الحسین لابن زیاد جعله فی طست و جعل یضرب ثنایاه بقضیب و یدخل فی انفه و یقول ما رایت مثل هذا حسناً انه کان لحسن الثغر و کان عنده انس بن مالک فبکی و قال اشبهم برسول الله.[3] پس از شهادت حسین بن علی، سر آن حضرت را برای عبیدالله بن زیاد فرستادند، او سر مبارک را در میان طشتی نهاده بود و با چوبی از جنس نی داخل بینی حضرت نموده و بر دندانهای ایشان ضربه میزد و میگفت: نیکوتر از این ندیده بودم. آن حضرت دارای دندانهای زیبا و نیک بود. در آن جلسه انس بن مالک حضور داشت، پس از مشاهده این جریان گریست و گفت کسی از حسین به رسول خدا شیبهتر نیست.»
از زید بن ارقم یکی دیگر از صحابه پیامبر اکرم، روایتی نقل شده که میگوید: «وقتی عبیدالله بن زیاد با چوب بر لب و دهان حسین میزد، من حاضر بودم، به عبیدالله بن زیاد گفتم چوب را از لبهای حسین بردار، که تحقیر فرزند رسول خداست. بارها خود شاهد بودم و دیدم که رسول خدا بین دو لب او را میبوسید، آنگاه زید بن ارقم گریست، ابن زیاد گفت: اگر از صحابه نبودی، گردنت را میزدم...»[4] و همچنین افرادی از تابعین مانند امام شافعی و حسن بصری و ... از جمله کسانی بودند که بر شهدای کربلا گریستند و مرثیه سرودند. مثلاً سبط ابن جوزی میگوید: «لما بلغ الحسن البصری قتل الحسین بکی حتیّ اختلج صدغاه ثمّ قال و اذل امه قتلت ابن بنت نبیّها والله لیردنّ راس الحسین الی جسده ثمّ لینتقمنّ له جدّه و ابوه من ابن مرجانه...[5] حسن بصری از تابعین پس از آگاهی از شهادت حسین بن علی به شدت گریست، بهطوری که شانههایش میلرزید و آنگاه با خود زمزمه میکرد: ذلیل است امتی که فرزند دختر پیامبرش را شهید کند، سوگند به خدا سر حسین بازگردانده خواهد شد، و پس از آن جدّش و پدرش از ابن مرجانه انتقام خواهند گرفت.»
پس نتیجه اینکه هنوز بعد از گذشت حدود 1400 سال از شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانش در صحرای کربلا، غم و ماتم این ظلم به ناحقّ وارد شده در حقّ اهل بیت پیامبر اکرم این قیام هنوز جوش و خروش دارد، و هر سال این داغ در دلهای مسلمین از صحابه و تابعین و تابعین تابعین و همینطور نسل به نسل در گردش است، و این قیام خاموش نمیشود، تا منتقم از این خاندان ظهور کند و استحقاق ظلم رفته شده بر خاندان پیامبر را مسترد نماید.
پینوشت:
[1]. مسند، احمد بن حنبل، دارالحدیث، قاهره، مصر، (1417ق)، ج1 ص283.
[2]. اعیان الشیعه، محسن امین، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، لبنان، ج4 ص47.
[3]. الصواعق المحرقه، ابن حجرهیثمی، المطبعه الوهبیه، قاهره، مصر، (1292ق)، الفصل الثالث فی الاحادیث الوارده... ص198.
[4]. همان، ص66.
[5]. تذکره الخواص، سبط ابن جوزی، الشریف الرضی، قم، ایران، (1376ش)، ص67.
دیدگاهها
عباسی وند
1395/09/16 - 20:38
لینک ثابت
با سلام و تشکر از مقاله زیبا
افزودن نظر جدید