دیگ جوش نشانه قطبیت!!!
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از علت های مخالفت عالمان دینی با فرقه های صوفیه آدابی است که در مراسمات خویش ابداع می کردند و در گذشت زمان، این اعمال جزئی از آداب سلوکی دین به حساب می آمد. در متون فقهی، این ابداعاتی که منشاء دینی ندارد، بر آنها عنوان بدعت اطلاق کرده اند.
یکی از این آداب سلوکی اهل تصوف، مراسمی است به عنوان دیگ جوش که در بین برخی از فرقه های صوفیه وجود داشته ولی در حال حاضر از رونق افتاده و کمتر شاهد مراسم دیگ جوش هستیم. این مراسم نزد برخی از فرق تصوف، جایگاه خاصی داشت و هر کسی را لایق دادن دیگ جوش نمی دانستند. کسی که از نفس خود رها شده باشد و شایستگی مقام قطبیت را پیدا میکرد از جانب قطب زمان، امر به دادن دیگ جوش می شد.
کیوان قزوینی در کتاب استوار راز دار در اهمیت دیگ جوش می نویسد: «مهم تر از همه كارهاى تصوفى دیگ جوش است بلكه غایت تصوف است، به جز مجلس نیاز كه محل خلاف است؛ بعضى آن را مهم تر دانند بعضى این را و اصح به نظر نگارنده نیز اهم بودن دیگ جوش است، هم در جهت دادن دیگ جوش و هم از جهت گرفتن آن. یعنى هر كسى قابل دادن دیگ جوش نیست و هر مرشدى هم قابل گرفتن آن (امر به آن) نیست.» پس دیگ جوش از مهم ترین کارهای اهل تصوف است.
کیوان قزوینی شیوه برگزاری این مراسم دیگ جوش را این گونه گزارش کرده است که «در آن اختلاف است و اصح آن است كه هر حیوان حلال گوشت باشد كافى است از مرغ تا شتر كه از مال حلال مرید خریده شود و او خودش آن را ذبح یا نحر نماید بهتر ... قصد كند كه خودش را در راه خدا قربانى مى كند و نفس آن حیوان مذبوح را بدل نفس خود قرار دهد. لذا مشاكله در نر و مادگى را باید بجا آرد یعنى اگر آن مرید مرد است حیوان نر و اگر زن است حیوان ماده باشد»
و برای نحوه پختن آن هم آداب دیگری بیان می کند و می نویسد: «باید تمام جثه را بى آنكه قطعه قطعه كنند به دیگ گذارند، حتى سر را هم جدا نكنند و دست و پا را نیز، پس باید پوست سر هم با پوست تن كنده شود، همین است یعنی سر... پس آب و نمك به قدر كفایت مى ریزند نه حبوب و غیرها و در دیگ را محكم مى كنند كه نباید باز بشود تا بعد از پختن و بخارش ابداً بیرون نرود ...اول باید خود قطب آتش آن را روشن كند تا به جوش آید بعد یكى را نایب خود نموده به منصب جزئى فرعى آنجا وامى دارد كه مواظب باشد كه آتش كم نشود و از جوش نیفتد و كسى هم اذن برداشتن در دیگ را ندارد به جز خود قطب كه آخر مى آید دیگ را زمین مى گذارند به امر او و او در دیگ را برمى دارد، كه بخار اول دیگ باید به رخساره قطب برسد تا تبرك گردد.»
با گزارش مفصلی که کیوان قزوینی از این مراسم ذکر کرده است و تطبیق آن با متون دینی، این نتیجه گرفته خواهد شد که در آداب سلوکی حضرات معصومین(علیهم السلام) و شاگردان خاص حضرت، همچون کمیل بن زیاد، حبیب بن مظاهر، حجربن عدی ،میثم تمار و ... شاهد چنین مراسم و آدابی نیستیم. لذا می توان آن را از ساخته و پرداخته های فرقه های صوفیه دانست که هیچ ریشه ای در متون اسلامی ندارد.
افزودن نظر جدید