عراق، قلب ایرانشهر!
پیام نوشتار: اگر ما از دریچه ملی گرایی و باستان گرایی به اربعین نگاه کنیم، باز هم باید اربعین را گرامی بداریم؛ چون باعث گسترش نفوذ ایران در منطقه شده و می شود.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیاده روی اربعین رسمی کهن است که امروزه، تجلّی گاه یکدلی و محبت، حول محور سید الشهدا (علیهالسلام) شده است. در این ایام، زیباترین مضامین اخلاقی و انسانی به نمایش درمیآید. تیرگیها و کدورتها، جای خود را به دوستی، عشق، صفا و صمیمیت میدهد.
در اربعین است که ثروتمندترینِ افراد، مانند فقیرترینِ افراد، پای پیاده به سوی قبلهی عشق حرکت میکند. قدرتمندان، با افتخار، دست و پای ضعیفترها را نوازش و از گرد و غبار کفش آنان، تبرک میگیرند. زیباتر از این چیست؟
بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند (1)
اما نور این زیباییِ تمامعیار، برای خفاش ها قابل تحمل نیست. ابلیس زادگان نمی توانند معنویت را تاب بیاورند. پس زبان به دروغ و دست به زشتی دراز کرده، علیه این زیبایی لجنپراکنی میکنند.
تکلیف دین و مذهب که روشن است. اسلام، صاحب دارد و «الله» بهترین مولا و یاور اسلام است. یقین داریم که تمام بدگویی و بدرفتاریِ بدخواهان، عاقبت به خودشان باز میگردد و پرچم اسلام در همهی سرزمینها به اهتزاز درمیآید.
ولی ما میخواهیم از دریچه و زاویهی ناسیونالیزم (ملیگرایی) و آرکائیزم (باستانگرایی) به این مسئله بپردازیم که «چرا اربعین را باید گرامی بداریم؟»
در پاسخ می گوییم:
- رسانههای انگلیسی، صهیونیست و سعودی، به ایرانیان میگویند: «عربها دشمنان شما هستند. به عربها اهانت کنید و از آنان متنفر باشید.» از سویی، همین رسانهها به شیعیان عراق میگویند: «ایرانیان دشمنان شما هستند. به ایرانیها اهانت کنید و از آنان متنفر باشید!» صد البته رسانههای ابلیس توانستهاند برخی سادهلوحان را فریب بدهند؛ اما اربعین، به بهترین شکل، توطئههای رذالت آمیز آنان را نقش بر آب میکند. وقتی ایرانیِ دوستدار اهل بیت و عراقیِ دوستدار اهل بیت، آن صفا و محبت را از یکدیگر ببینند، دلهایشان به هم نزدیک میشود. این وحدت و این همدلی، (علاوه بر اینکه مقدمهی تشکیل سپاه بزرگ امام مهدی است) از دیدگاه ناسیونالیستی نیز یک ارزش شمرده میشود؛ چه اینکه توطئههای ضدّ ایرانی را خنثی میکند.
- از سویی دیگر، عراق، در دوران ساسانی، قلب ایرانشهر (دِلِ ایرانشهر) نامیده میشد.(2) منظور از ایرانشهر، همان کشور ایرانِ ساسانی است و شهر تیسفون، پایتخت ایرانِ ساسانی، در جنوب بغدادِ کنونی قرار داشت. مناطقِ کنونی کربلا و نجف و کوفه و حلّه و ... نیز همگی اصالتاً مناطقی ایران نشین بودند. سورِستان (عراق کنونی)، صدها سال پايتخت دولت ايران و هم مركز دستگاه ديوانى و هم كانون فرهنگ و تمدن اين كشور بوده است.(3) اینکه دوباره پای ایرانیان به سورِستانِ کهن (عراق کنونی) باز شود، بیش از هر کس برای صهیونیستها و سعودیها دردآور است. چون آنان به درستی متوجهند که اربعین، در این سالهای اخیر، موجب نفوذ فرهنگ ایرانی در منطقه غرب آسیا شده است.
به عبارتی، هر زائر ایرانی که پیاده به سوی کربلا روانه میشود، به خودیِ خود یک موشک نقطهزن است که به قلبِ دشمنانِ ایران اصابت میکند. رسانههای ابلیس هم از این مسئله در رنج و وحشتند. تا باد چنین بادا ...!
پینوشت:
1. طبیب اصفهانی، غزلیات، شماره 45: نوایی.
2. محمد محمدی ملایری، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، تهران: توس، 1379، ج2، صص 8-9، 47-56.
3. همان، ج2، صص 48-49.
افزودن نظر جدید