خاطره ای از جهادهای شهید دارایی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ همسر شهید دارایی می گوید: «بزرگترهایمان می گویند که از بچگی مال هم بودیم. پدر و مادرهایمان می گویند که همبازی دوره کودکی هم بودیم تا 5 سالگی. بعد از آن، به دلیل مراعات های تربیتی و مذهبی، دیگر همدیگر را ندیدیم.
من دبیرستانی بودم و او هم طلبه یکی از حوزههای علمیه شده بود. به پیشنهاد خانوادهاش به خواستگاری آمدند. سال 1393 عقد کردیم. یک سال و 5 ماه عقد بودیم و ازدواج سادهای داشتیم.»
«با هم ساختیم این زندگی را؛ من و همسرم معتقد بودیم آدم برای زندگی ای که خودش ساخته، نه غر می زند نه منت می گذارد و نه ایراد بیهوده می گیرد. هر وقت بخواهد حرفی بزند و ایرادی بگیرد، دلش نمیآید. شاید به همین دلیل است که اختلاف هم کم میشود و محبت زیاد. همسرم درآمد محدود طلبگی داشت. پولهایش را پس انداز میکرد، من هم پولی را که قرار بود جهیزیه بخرم، گذاشتم روی آن و با هم جهیزیه خریدیم. خیلی خوش میگذشت و خاطرات شیرین زیادی دارم.»
دریافت فایل | حجم فایل |
---|---|
خاطره ای از جهادهای شهید دارایی | 619.36 کیلوبایت |
افزودن نظر جدید