موضع رجالیون اهل سنت نسبت به مخالفین اهل بیت
خلاصه مقاله
رجالیون اهل سنت در مورد مجالد بن سعید تضعیفات زیادی نقل كردهاند؛ ابن معين مىگويد: به او استناد نمىشود؛ احمد مىگويد: هيچكس به اندازه مجالد، احاديث بىسند نقل نمىكند و نبايد او را وقعى نهاد؛ نسائى مىگويد: مجالد از نظر نقل حديث، قوى نيست؛ دارقطنى مىگويد: مجالد، از نظر نقل حديث ضعيف است؛ یحیی بن سعید قطّان وقتی در مورد امام صادق (عليهالسلام) اظهار نظر میکند، اعتبار ایشان را زير سؤال میبرد و مىگويد: مجالد را بيشتر از وى دوست دارم!! رجالیون اهل سنت که از گفتار قطّان درباره امام صادق (عليهالسلام) مطلّع بودند، با این حال در مدح وى، کم نگذاشته و او را تا حد معصوم بالا بردهاند؛ مشی برخی از این علما به این صورت بوده که اگر کسی معاویه را قبول نداشت، روایاتش را نمیپدیرفتند.
متن مقاله
در کتابهای رجال اهل سنت که زندگینامه راویان حدیث را نگاشتهاند، ازجمله «میزان الاعتدال»، آمده است، مجالد بن سعید بن عمير همدانى، شخصيتى مشهور و صاحب احاديثِ ـ هر چند ضعيف ـ است. وى به نقل روايات قيس بن ابوحازم و شعبى پرداخته و يحيى قطّان، ابواسامه و ديگران روايات او را نقل كردهاند؛ ابن معين و برخى ديگر درباره او مىگويند: به مجالد، استناد نمىشود؛ احمد بن حنبل مىگويد: هيچكس به اندازه مجالد، احاديث مرفوع (بىسند)، نقل نمىكند و نبايد او را وقعى نهاد؛ نسائى مىگويد: مجالد از نظر نقل حديث، قوى نيست؛ دارقطنى مىگويد: مجالد، از نظر نقل حديث ضعيف است؛ بخارى مىگويد: همواره يحيى بن سعيد، مجالد را از نظر نقل حديث ضعيف مىدانست و ابن مهدى از نقل روايات او پرهيز مىكرد؛ فلاّس مىگويد: از يحيى بن سعيد شنيدم كه مىگفت: اگر از مجالد مىخواستم كه همه رواياتش را با عبارت: «از شعبى از مسروق از عبدالله» آغاز كند، اين كار را انجام مىداد. (یعنی سند روایت برای او اهمیتی نداشت و یا در اسناد روایت تدلیس میکرد.)[1]
یحیی بن سعید قطّان وقتی در مورد امام صادق (عليهالسلام) اظهار نظر میکند، اعتبار ایشان را زير سؤال برده و در دو جمله مىگويد: «او را قبول ندارم» و «مجالد را بيشتر از وى دوست دارم»!! ذهبى این مطلب را در شرح حال امام صادق (عليهالسلام) در تمام کتابهای رجالی خود آورده است.[2]
رجالیون اهل سنت که از گفتار قطّان درباره امام صادق (عليهالسلام) مطلّع بودند، اما در مدح وى، عباراتى آوردهاند که موضع عالمان اهل سنّت در قبال ائمه اهل بيت (عليهمالسلام) را مشخص مىكند.
در مورد وی میگویند: قطّان در حفظ حديث، پرهيزگارى، عقل، فهم، فضل، دين و علم از سرامدان روزگار خويش بود و همو بود كه نگارش حديث را به مردم عراق آموخت.
وى منتهاى وقت خود را در شناخت راويان ثقه و ترك محدّثان ضعيف به كار بست و احمد بن حنبل، يحيى بن معين و على بن مدينى، علم حديث را از وى آموختند.
عمرو بن على فلاّس مىگويد: يحيى بن سعيد قطّان در هر شبانهروز يك بار قرآن را ختم مىکرد، براى هزار نفر دعا مىكرد و آنگاه در ساعات پايانى بعد از ظهر از منزل خارج شده و به نقل روايات براى مردم مى پرداخت.[3]
نووى درباره قطان اينگونه مىگويد: مولاى بصرى محدّثان، ... امام راويان و از تابعين تابعين بود. ...، برخى امامان حدیث و راویان بسیاری از قطّان، نقل روايت كردهاند.
همه علما، امامت، عظمت، حفظ، علم و صلاح سرشار او را مورد تأييد قرار دادهاند... . احمد بن حنبل گفت: مثل یحیی القطان در تمام احوال ندیدهام. ...[4]
ذهبى درباره او مىگويد: حافظ بزرگ، ابوسعيد تميمى، قَطّان كه مولاى بصرى محدّثان است، ... احمد مىگويد: قطّان، بىنظير بود؛ بندار مىگويد: يحيى قطّان، امام عصر خويش بود؛ من بيست سال با وى ارتباط داشتم و فكر نمىكنم حتّى يك گناه هم مرتكب شده باشد![5]
يافعى درباره قطّان مىگويد: امام ابوسعيد يحيى بن سعيد قطّان، اهل بصره، حافظ حديث و از علماى بزرگ بود. بندار مىگويد: بيست سال با قطّان رفت و آمد داشتم و فكر نمىكنم كه حتى يك گناه هم مرتكب شده باشد! احمد بن حنبل مىگويد: قطّان بىنظير بود؛ ابن معين مىگويد: يحيى قطّان، بيست سال متوالى در هر شب، يك بار قرآن را ختم مىكرد و چهل سال، بىوقفه نماز ظهر را در مسجد مىخواند.[6]
آنهایی که فقط پیامبر اکرم را معصوم میدانند، در مورد قطان بهگونهای سخن گفتهاند که او را نیز معصوم پنداشتهاند و کسی مانند احمد بن حنبل که بدگویی نسبت به معاویه را باعث عدم وثوق میداند و روزی شخصی را نزد یحیی بن معین میفرستد و به او میگوید: چرا از عبیدالله بن موسی روایت نقل میکنی؟ مگر از او نشنیدی که نسبت به معاویه بدگویی میکرد؟ به همین خاطر است که من از او نقل روایت نمیکنم، پس تو هم این کار را نکن.[7] قطان را که امام صادق (علیهالسلام) را قبول ندارد و فرد غیر موثقی را از ایشان موثقتر میداند، فردی بینظیر میداند و بخاری با کلام قطان، به جای اینکه نسبت به قطان بدبین شود، از امام صادق (علیهالسلام) نقل حدیث نمیکند و ابن تیمیه در این زمینه میگوید: «قطعاً بخاری از نقل کردن احادیث او (یعنی امام جعفر صادق)، خوف و ترس داشت! (او با علم به روایات جعفر بن محمد و مقام و منزلت او از روایت او روی گردانده است؛ چون) سخنانی از یحیی بن سعید الْقَطَّان در مورد جعفر بن محمد به بخاری رسیده بود. از این رو، بخاری از وی حدیث روایت نمیکند.»[8]
بنابراين، دفاع برخى از اهل سنّت و اسلاف آنها پيرامون احترام و تمسّك آنان به ائمه اهل بيت (عليهمالسلام) پذيرفتنى نيست و نمىتوان باور كرد كه كسى اهل بيت (عليهمالسلام) را واقعاً دوست بدارد و از دشمنان اهل بيت نيز تعريف و تمجيد كند.
پینوشت:
[1]. «مجالد بن سعيد الهمداني؛ مشهور صاحب حديث على لين فيه؛ روى عن قيس بن أبي حازم، والشعبي وعنه يحيى القطان، وأبو أسامة، وجماعة.
قال ابن معين وغيره: لا يحتج به؛ وقال أحمد: يرفع كثيرا مما لا يرفعه الناس، ليس بشئ؛ وقال النسائي: ليس بالقوى؛ وقال الدارقطني: ضعيف.
وقال البخاري: كان يحيى بن سعيد يضعفه، وكان ابن مهدي لا يروي عنه.
وقال الفلاس: سمعت يحيى بن سعيد يقول: لو شئت أن يجعلها لي مجالد كلها عن الشعبي، عن مسروق، عن عبد الله - فعل.» میزان الاعتدال، ذهبی، ج3، ص438. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. «عَنْ يَحْيَى بنِ سَعِيْدٍ، قَالَ: أَملَى عَلَيَّ جَعْفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ الحَدِيْثَ الطَّوِيْلَ - يَعْنِي: فِي الحَجِّ - ثُمَّ قَالَ: وَفِي نَفْسِي مِنْهُ شَيْءٌ، مُجَالِدٌ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْهُ.» سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج6، ص256.
«قال القطان: في نفسي منه شيء، مجالد أحب إليّ منه.» من تکلم فیه وهو موثق، ذهبی، ج1، ص150.
«فَأَما ابْن الْقطَّان فَقَالَ مجَالد أحب إِلَيّ مِنْهُ.» المغنی فی الضعفاء، ذهبی، ج1، ص134.
«عنه شعبة والقطان وقال في نفسي منه شیء.» الکاشف، ذهبی، ج1، ص295.
[3]. «... وكان من سادات أهل زمانه حفظا وورعا وعقلا وفهما وفضلا ودينا وعلما، وهو الّذي مهّد لأهل العراق رسم الحديث، وأمعن في البحث عن النقد وترك الضعفاء، ومنه تعلم علم الحديث أحمد بن حنبل ويحيى بن معين وعلى ابن المديني؛ ذكر عمرو بن على الفلاس عن يحيى بن سعيد أن يحيى بن سعيد القطان كان يختم القرآن كل يوم وليلة، ويدعو لألف إنسان، ثم يخرج بعد العصر فيحدث الناس.» الانساب، سمعانی، ج10، ص451.
[4]. «مولاهم البصرى القطان الإمام، من تابعى التابعين. ... روى عنه الثورى، وابن عيينة، وابن مهدى، وعفان، وأحمد بن حنبل، ويحيى بن معين، وعلى بن المدينى، وإسحاق بن راهويه، وأبو عبيد القاسم بن سلام، وأبو خيثمة، وأبو بكر بن أبى شيبة، ومسدد، وعبيد الله بن عمر القواريرى، وعمرو بن على، وابن مثنى، وابن بشار، وخلائق من الأئمة وغيرهم. واتفقوا على إمامته، وجلالته، ووفور حفظه، وعلمه، وصلاحه.
قال أحمد بن حنبل: ما رأيت مثل يحيى بن القطان فى كل أحواله. ... وقد روى عن خمسين شيخًا ممن روى عنهم سفيان. قال: ولم يكن فى زمان يحيى مثله.
وقال أبو زرعة: هو من الثقاة الحفاظ. وقال يحيى بن معين: قال لى عبد الرحمن بن مهدى: لا ترى بعينك مثل يحيى القطان. وقال ابن منجويه: يحيى القطان من سادات أهل زمانه حفظًا، وورعًا، وفقهًا، وفضلاً، ودينًا، وعلمًا، وهو الذى مهد لأهل العراق رسم الحديث، وأمعن فى البحث عن الثقاة، وترك الضعفاء.
وقال بندار: كتب عبد الرحمن بن مهدى عن يحيى القطان ثلاثين ألفًا وحفظهما. وقال زهير: رأيت يحيى القطان بعد وفاته وعليه قميص، مكتوب بين كتفيه: بسم الله الرحمن الرحيم، براءة ليحيى بن سعيد من النار.» تهذیب الاسماء واللغات، نووی، ج2، ص155.
[5]. «الحافظ الكبير أبو سعيد التميمي مولاهم البصري القطان عن هشام بن عروة وحميد والاعمش وعنه أحمد وعلي ويحيى قال أحمد ما رأيت مثله وقال بندار حدثنا إمام أهل زمانه يحيى القطان واختلفت إليه عشرين سنة فما أظن أنه عصى الله قط.» الکاشف، ذهبی، ج2، ص366.
[6]. «الحافظ أحد الأعلام، قال بندار: اختلفت إليه عشرين سنة فما أظن أنه عصى الله قط، قال أحمد بن حنبل: ما رأيت مثله، وقال ابن معين: اقام يحيى القطان عشرين سنة يختم في كل ليلة، ولم يفته الزوال في المسجد أربعين سنة.» مرآة الجنان وعبرة اليقظان، یافعی، ج1، ص352.
[7]. تاریخ بغداد او مدینه السلام، خطیب بغدادی شافعی، ج14، ص427، شرح حال ابوزکریا غلام احمد بن ابی خثیمه.
[8]. «وَقَدِ اسْتَرَابَ الْبُخَارِيُّ فِي بَعْضِ حَدِيثِهِ لَمَّا بَلَغَهُ عَنْ يَحْيَى بْنِ سَعِيدٍ الْقَطَّانِ فِيهِ كَلَامٌ، فَلَمْ يُخَرِّجْ لَهُ.» منهاج السنه، ابن تیمیه، ج7، ص534.
افزودن نظر جدید