پیامبر اکرم علت غایی جهان هستی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به خواست خداوند متعال، در این نوشتار در صدد بیان یکی از ویژگیهای مهم و بارز جناب سید المرسلین، حضرت محمد مصطفی (صلّی الله علیه و آله) هستیم و از خداوند مسئلت داریم، که به قلمِ ناتوان ما، توانی عطا فرماید، تا بتوانیم به قطرهای از صفات بیکران حضرت ختمی مرتبت، اشاره کنیم و اینگونه بر دهان یاوهگویان مهر نهیم، تا به هر هوسی اندیشۀ سرابگونه خود را، در بازار دنیا در معرض فروش نگذارند. قبل از اینکه به موضوعِ بحث بپردازیم، بهتر است ابتدا نکتهای فلسفی، به عنوان مقدمه عرض کنیم و آن اینکه ارسطو، که یکی از بزرگترین فلاسفۀ یونان باستان و از شاگردان افلاطون است، قائل است که هر پدیده دارای چهار علت فاعلی، مادی، صوری و غایی است و بدون آن نیست.[1] حال، آنچه که ما در این گفتار به دنبال بیان آن هستیم، این است که بگوئیم وجود نازنین پیامبر اعظم، حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) وائمه اطهار (علیهم السلام) علت غایی خلقت جن و انسان و بلکه جهان هستی هستند.
این مضمون را میتوان به کمک آیات و روایات ثابت کرد. توضیح بیشتر اینکه، طبق آیات قرآن، خداوند آسمان و زمین را برای انسان خلق کرد؛ کما اینکه خداوند متعال در قرآن میفرماید: «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء [بقرة/ 22] خداوند کسی است که زمین را برای شما گستراند و آسمان را برافراشت» و از طرفی انسان را برای عبادت خلق کرد؛ کما اینکه در جای دیگر میفرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [ذاريات/ 56] ما جن و انسان را جز برای عبادت خلق نکردیم» و از آنجا که پیامبر اکرم وائمۀ اطهار در جهات معنوی بر دیگر افراد بشر برتری دارند، در نتیجه میتوان گفت که خداوند افلاک را به خاطر ایشان خلق نموده است.[2] و البته این مضمون در حدیث قدسی هم آمده است: «لولاک لما خلقت الافلاک[3] اگر تو (ای محمد) نبودی من افلاک را خلق نمیکردم.» پس میتوان گفت که غرض و مقصود نهايی از آفرينش جهان، انسان کاملی است كه هر زمان، از عالیترين مرتبۀ تقوا و معنويت برخوردار و دارای صفات کمال الهی باشد و انسان کامل، همانا پیامبر گرامی اسلام و پس از او ائمۀ اطهار و پس از ایشان، انبیا الهی هستند. چنين انسانهایی مسجود ملائکه و الگوی بشريت و پيشوای انسانها و حجت و خليفۀ خدا در روی زمين هستند و اگر لحظهای در روی زمين وجود نداشته باشند، زمين اهلش را فرو خواهد برد و ساكنانش نابود خواهند شد. اين بدان معنا است كه وجود نازنین پیامبر و امام، كه مصداق عالی انسان كاملند، فلسفه و غايت خلقت زمين هستند.
همین نکته در کلام فلاسفۀ اسلامی نیز آمده است. ملا صدرا مینویسد: «وجود نبی و امام تنها به جهت این نیست که مردم در اصلاح دین و دنیاشان به آنها نیازمندند؛ اگرچه این جایگاه و اصلاح دین و دنیای مردم نیز ضرورتاً بر وجود پیامبر و امام مترتب میشود. بلکه پیامبر و امام کسانی هستند، که زمین و آسمان با وجود آنها قوام یافته و ساکنان زمین به خاطر وجود آنان به حیات طبیعی خویش ادامه میدهند؛ چرا که وجود پیامبر و امام، علت غایی وجود هستی است و بر این اساس، جهان هستی حتی یک لحظه بدون امام و انسان کامل نمیماند».[4] حاصل اینکه پیامبر اعظم، آن پیامبری که خداوند وی را رحمت برای تمام انسانها قرار داده است، و ائمۀ اطهار (علیهم السلام)، علت غایی جهان هستی به شمار میآیند و اینکه عدهای، هر روز در گوشهای سر بلند میکنند و کلامی در خور شأن خود میگویند یا رفتاری متناسب با لیاقت خود به نمایش میگذارند، هرگز لطمهای به عظمت مقام ایشان نمیزند و بلکه نشان میدهد که نقطه ضعف دشمن ما کجاست و آنها در صدد تخریب چه اموری هستند و از آنجا که عدو سبب خیر شده، بر ماست که به این جایگاه، توجه ویژهای داشته باشیم و ایمان خود را به این جایگاه و اشخاص ایشان، بیشتر مألوف نمائیم. نکتهای که در پایان، ذکر آن خالی از لطف نیست، این است که دارا بودن جایگاه رفیع امامت برای عدۀ خاصی از افراد بشر، بدان معنا نیست که ما برای آن بزرگواران، چنان مقامی را قائل شویم، که دچار غلو در حق ایشان شویم و یا ایشان را در رتبۀ خدایی قرار دهیم؛ کما اینکه عدهای در این باتلاق گرفتار شدهاند. یکی از فِرَقی که در شیعه اثناعشری اخیراً حادث شده است، جریان فکری شیخیه است، که قائل شده است پیامبر اکرم و ائمه اطهار (علیهم السلام) علت فاعلی، صوری و مادی خلقت در جهان هستی هستند و سخنانی را گفتهاند که غلوّآمیز است و دچار انحراف فکری شدهاند.
به نظر حقیر میرسد، چه بسا بتوان گفت که یکی از علل اینکه رهبران شیخیه به جایگاه رفیع نبوت و امامت پرداختهاند، این است که نیابت خاصۀ خود را، که در ذیل بحث امامت و رکن رابع قرار میگیرد و ما اعتقاد داریم که باب نیابت خاصه در عصر غیبت کبری بسته شده است، ثابت کنند و با عوامفریبی مقام و جایگاهی را برای خود قرار دهند. شاهد ما بر این مطلب، کلامی است که آیت الله مصباح در حق حاج محمد کریم خان کرمانی، اولین رهبر شیخیه کرمان، میفرماید: «و اما کریم خان کرمانی، کسی است که دکان باز بوده، و به فرقهسازی و أنا رجل گفتن در مقابل اکابر علمای عصر پرداخته است».[5] در آخر از همۀ کسانی که در جریان فکری شیخیه قرار دارند، میخواهم که با نگاه عالمانهتری به مسأله شیخیگری توجه و در کلام رهبران خود نظر و با درایت، صحت و سقم کلامشان را بررسی کنند و هر جا احساس کردند که ایشان دچار لغزش شدهاند، شجاعانه خود را از سرنوشت ایشان جدا کنند. به امید ظهور حق...
پانوشت:
[1]. ر.ک: مقالۀ تأملی در اقسام علل ناقصه، عبدالرسول کشفی، ص 26، مجلۀ پژوهشهای هستی شناختی، شماره 3، بهار و تابستان 1392.
[2]. ر.ک: مقالۀ نقش غائی امام در نظام آفرینش، علی ربانی گلپایگانی، مجلۀ انتظار موعود، زمستان 1388.
[3]. بحارالانوار، ج 16، ص 405.
[4]. صدر المتألهین، شرح اصول کافی، ج 2، ص 502 و 476
[5]. علی اکبر باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیۀ کرمان، ص 110، انتشاراتی مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، 1392.
افزودن نظر جدید