ب ـ عبادت؛ خضوع بي نهايت!
گروهي از مفسّران وقتي به نقص معنا و تفسير اهل لغت واقف شدند، در صدد جبران برآمده و اينگونه گفته اند: «عبادت، خضوع بي نهايت در احساس كمال و عظمت است!»
چنين تفسيري دست كمي از تفسير نخست ندارد زيرا: خداوند به فرشتگان دستور مي دهد كه در برابر آدم سجده كنند؛ چنانكه مي فرمايد:
«وَاِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا اِلاَّ اِبْليسَ» [1] .
«آنگاه كه به فرشتگان فرمود: بر آدم سجده كنيد، همگان سجده كردند جز ابليس.»
سجده در مقابل موجودي، از مصاديق تذلل و اظهار خضوع بي نهايت است. اگر چنين كاري نشانه عبادت باشد، بايد فرشتگان مطيع را مشرك و شيطان عصيانگر را موحد قلمداد نمود.
فرزندان يعقوب و حتي خود او با همسرش در برابر عظمت يوسف سجده كردند، چنانكه مي فرمايد:
«وَخَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَقالَ يا اَبَتِ هذا تأْوِيلُ رُؤْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقّاً.» [2] .
«همگان در برابر يوسف به سجده افتادند و يوسف گفت: (سجده شماها و يازده برادرم) تأويل خوابي است كه قبلاً ديده بودم.»
قرآن خواب يوسف را، كه در دوران كودكي اش ديد، نقل مي كند آنجا كه مي فرمايد:
«اِنّي رَأَيتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رأَيتُهُم لِي ساجِدِينَ» [3] .
«يازده ستاره و آفتاب و ماه را بر خود سجده كنان ديدم.»
همه مسلمانان، حجرالأسود را به پيروي از پيشواي موحدان، پيامبر گرامي - ص - مي بوسند و بر آن دست مي مالند؛ همانند كاري كه بت پرستان با بتهاي خود انجام مي دادند. با اين وصف، كار ما عين توحيد و كار آنان عين شرك است.
با توجه به اين اصل، نبايد واقعيت عبادت را تنها در صورت عمل و در تذلّلها و خضوعهاي مطلق جستجو كرد. هر چند خضوع و تذلل يكي از اركان و از عناصِر واقعي آن است ولي ركن و عنصُر به آن منحصِر نيست، بلكه بايد خضوع و تذلل با عقيده خاصي نيز توأم باشد و در حقيقت اگر خضوع - خواه به صورت بي نهايت يا به صورت كم رنگ تر از آن - از عقيده خاصي سرچشمه بگيرد، «عبادت» شمرده مي شود و در حقيقت عقيده است كه به عمل رنگ عبادت مي بخشد و عمل بدون عقيده، عبادت نيست.
* * *
[1] بقره: 34.
[2] يوسف: 100.
[3] يوسف: 4.