انگيزه مشركان از عبادت بتها و معبودهاى باطل

شكى نيست كه تعظيم و تكريم مشركان از معبودنماها، عبادت است، هر چند باطل و بى ثمر مى باشد.

اكنون بايد ديد انگيزه آنان از پرستش معبودهاى باطل چيست. پيش از آنكه به بيان انگيزه آنان بپردازيم بايستى به مراحل و درجات مختلف شرك اشاره كنيم.

در اين زمينه، مشركان را به دو بخش مى توان تقسيم كرد:

الف. گروهى كه در شرك و دوگانه پرستى تا آنجا پيش رفته اند كه معتقدند، خداى ازلى و ابدى، در سه مظهر تجلى نموده است، چنان كه آيين هندو بر اين اساس استوار است:

1. برهما: پديد آورنده.
2. ويشنو: نگاه دارنده.
3. سيفا: نابود كننده.

در سده ششم پيش از ميلاد مسيح، تغييراتى كه در آيين برهمنها پديد آمد، سبب شد كه آيينى به نام «هندو» پديد آيد. در اين آيين، خداى سرمد در سه مظهر و سه خدا تجلى نمود كه فوقاً به آن اشاره شد.(1) و هم اكنون ثالوث (مقدس)هندوها به صورت سه جمجمه به هم چسبيده، در نمايشگاه هند موجود است.

متأسفانه مسيحيت نيز، در پنج قرن اول حيات خود به علت جذب عوامل فلسفى يونانى و شرقى، دچار تثليث شد، و تثليثى تازه به نام پدر، پسر و روح القدس، پديد آورد.

مستر هاكس مى گويد: «طبيعت خدايى، از سه اُقنوم متساوى الجوهر مى باشد، يعنى خداى پدر و خداى پسر و خداى روح القدس» تا آنجا كه مى گويد: «لكن بايد دانست كه اين سه اُقنوم را يك رتبه و عمل است».(2)

شرك آيين هندو با مسيحيت به حكم اين كه ذات الهى را مركّب و يا متعدد مى داند با توحيد در ذات مخالف است.

آنچه در بحث ما مهم است، آشنايى با شركى است كه در شبه جزيره عرب در زمان نزول قرآن رايج بوده و بيشترين آيات قرآن درباره اين نوع شرك سخن مى گويند و افرادى هم كه در عصر ما مسائل مربوط به توحيد و شرك را مطرح مى كنند همين نوع شرك را دستاويز قرار مى دهند.

اعراب جاهلى در مسأله توحيد در خالقيت انحرافى نداشته و همگان خدا را آفريدگار زمين، آسمان و انسان مى دانسته اند. به اين حقيقت در آيات متعددى از قرآن تصريح شده است.(3)

شرك آنان در مرحله بعد بود كه از آن به شرك در «ربوبيت» و تدبير جهان آفرينش تعبير مى شود، يعنى خدا را آفريدگار هستى مى دانستند ولى در عين حال معتقد بودند كه سرنوشت آنان در دست غير او (اصنام) است، و خداوند كار تدبير جهان و يا بخشى از آن را به بتها سپرده است.

نويسندگان ملل و نحل(4) هر چند درباره عقايد اعراب عصر جاهليت، مطالبى سودمند نوشته اند، ولى موثق ترين و استوارترين مدرك در مورد عقيده مشركان عصر رسالت درباره آلهه ومعبودهاى باطل خود، كتاب آسمانى ما قرآن است كه به مناسبت هاى گوناگون پرده از روى عقيده آنان برداشته و انگيزه آنها در عبادت بتها را فاش ساخته است.

اين بخش از بررسى ما، از ارزش بالايى برخوردار است و ما با بهره گيرى از آيات قرآنى، عقيده و انگيزه مشركان در پرستش بتها را ذيل چند عنوان بررسى مى كنيم:

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1 . العقائد الوثنية فى الديانة النصرانية، نگارش محمد طاهر تنيز لبنانى، ترجمه سيد عبدالرحيم خلخالى، ص10.
2 . قاموس كتاب مقدس:344.يادآور مى شويم قرآن تثليث مسيحيت را يك نوع دنباله روى از تثليث پيشينيان (هندو) مى داند چنان كه مى فرمايد:
(وَقالَتِ النَّصارى المسيحُ ابن اللّه ذلِكَ قَولُهُمْ بِأَفواهِهِم يُضاهئُونَ قَولَ الَّذينَ كَفَروُا مِنْ قَبْل)(توبه/30):
«نصارى گفتند: مسيح فرزند خداست، اين سخنى است كه با زبان خود مى گويند كه همانند گفتار كافران پيشين است.
3 . عنكبوت/61، لقمان/25.
4 . به ملل و نحل شهرستانى، و بلوغ الارب فى أحوال العرب:3/80 والمفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام، 9/19 مراجعه شود.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------