حدیث شماره 18

18- مـُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَمَاعَةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أُمَيَّةَ بْنِ عَلِيٍّ الْقَيْسِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي دُرُسْتُ بْنُ أَبِى مَنْصُورٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ ع أَ كـَانَ رَسـُولُ اللَّهِ ص مَحْجُوجاً بِأَبِى طَالِبٍ فَقَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ كَانَ مُسْتَوْدَعاً لِلْوَصَايَا فـَدَفـَعـَهـَا إِلَيـْهِ ص قـَالَ قُلْتُ فَدَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصَايَا عَلَى أَنَّهُ مَحْجُوجٌ بِهِ فَقَالَ لَوْ كَانَ مَحْجُوجاً بِهِ مَا دَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصِيَّةَ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا كَانَ حَالُ أَبِى طَالِبٍ قَالَ أَقَرَّ بِالنَّبِيِّ وَ بِمَا جَاءَ بِهِ وَ دَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصَايَا وَ مَاتَ مِنْ يَوْمِهِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 333 روايت 18

ترجمه روايت شريفه :
18ـ درسـت بـن ابـى مـنـصـور از حـضـرت مـوسـى بن جعفر عليه السلام پرسيد كه : آيا ابـوطـالب بـر پـيـغـمـبـر صـلى اللّه عـليه وآله حجت بود؟ فرمود: نه ، بلكه وصاياى (پيغمبران ) نزد او بامانت بود و او تحويل پيغمبر داد، راوى گويد: من گفتم : وصايا را بـه او داد، چـون كـه بـر او حـجـت بـود؟ فـرمـود: اگـر بـر او حـجـت مـى بـود، وصـيـت را تحويل او نمى داد، عرض كردم : پس ‍ حال ابوطالب (از نظر عقيده ) چگونه بود؟ فرمود: او پـيـغـمـبـر و آنـچـه آورده بـود، اقـرار كـرد، و وصـايـا را بـه او تحويل داد و همان روز در گذشت .

شـرح :
عـلامـه مـجلسى (ره ) پنج توجيه براى اين روايت ذكر مى كند، ولى آنچه را خودش انتخاب مى كند اينست كه : درست بن ابى منصور پرسيد كه : آيا ابوطالب حجت و امام بر پـيـغـمبر بود؟ حضرت پاسخ داد نه ، زيرا اگر اشتباه تو از اين جهت است كه شنيده ئى ابـوطـالب به پيغمبر وصيت كرد، مقصود اين است كه وصايا و امانتهاى پيغمبران سابق نزد او بـود و او بـه پیغـمبر تحويل داد، و ابوطالب در اينجا يك امانت نگهدار بيش نبود نه آنكه خـودش حـجـت و امـامـى بـاشـد و پـيـغـمـبـر را وصـى و جـانـشـيـن خـود كـرده بـاشـد، سائل معنى سخن امام را نفهميد و دوباره پرسيد: مگر دادن وصايا به پيغمبر صلى اللّه عليه وآله مـعـنـيـش اين نيست كه او حجت بر پيغمبر است ؟ حضرت جواب داد: چنين نيست ، بلكه اين عـمـل ابـوطـالب بـا عـقـيـده تو مخالفت و منافات دارد و مقصود از اقرار ابوطالب در روز مـرگـش اقـرار ظـاهـرى او بـود كـه ديـگـران هـم آگـاه بـاشـنـد (و گـر نـه او از اول بـه پيغمبر صلى اللّه عليه وآله ايمان آورده بود، نهايت اينكه بواسطه ثقيه و دستور خود پيغمبر صلى اللّه عليه وآله ايمانش را اظهار و آشكار نمى كرد.)