مسلمانان چگونه مى توانند متّحد شوند؟
امروز هیچ فرد آگاهى در شرق و غرب جهان پیدا نمى شود که ضرورت اتحاد و اتّفاق و زیانهاى پراکندگى و نفاق را درک نکرده باشد. این موضوع امروز به یک امر بدیهى و آشکارى درآمده است و همان طور که حالات درونى خود مانند بیمارى و صحت، تشنگى و گرسنگى را احساس مى کنند این حقیقت را نیز کاملا احساس مى نمایند.
البتّه در اینجا سهم کوششهاى خستگى ناپذیر، و تلاش هاى پى گیر افراد اصلاح طلب و بافضیلتى را که در سالهاى اخیر در این راه قدم برداشتند، نباید فراموش کرد.
آنها همچون یک «معلم ماهر» با صداى رسا این حقیقت را براى مسلمین تشریح نمودند، و یا همچون «طبیب حاذقى» که نوع بیمارى و همچنین داروى منحصر به فرد را تشخیص داده، مردم را با اصرار هر چه تمامتر به استعمال این داروى نجات بخش، براى ریشه کن ساختن این بیمارى کثیف و خطرناک، پیش از آنکه به حیات آنها خاتمه دهد و آنها را در ردیف گذشتگان و مردگان قرار دهد، تشویق نمودند.
این مردان مصلح فریاد زدند، و همه مسلمانان صداى آنها را شنیدند، گفتند: بیمارى خطرناک مسلمانان امروز پراکندگى و عدم انسجام آنهاست و تنها داروى حیات بخش براى آنها و همان طور براى گذشتگان اتحاد و اتّفاق و همکارى با یکدیگر و بدور افکندن تمام عوامل عداوت و کینه و دشمنى بوده و خواهد بود.
کوشش و تلاش براى وصول به این هدف مقدس و عالى همواره جزء برنامه زندگى مردان بزرگى بوده است که خداوند چشم بصیرت آنها را روشن و کانون دل آنان را مرکز تصمیم و اخلاص براى حفظ مصالح این امّت قرار داده است.
آنها همیشه مردم را به این اتحاد مقدس ـ اتحاد پیروان توحید ـ و اجتماع همه مسلمین در سایه پرچم پرافتخار «لااله الاالله. محمّد رسول الله(صلى الله علیه وآله)» از هر نژاد و هر مذهب دعوت نموده اند.
آنها مردم را به سوى این نعمت بزرگ، این دستاویز محکم، این پیوند ناگسستنى که خدا توصیه کرده است، دعوت مى نمایند; زیرا حیات جاویدان و نجات امّت اسلامى جز در سایه آن میسّر نیست، و در غیر اینصورت مرگ و نابودى ابدى در انتظار آنها خواهد بود.
اینها دعوت کنندگان به وحدت و مشعلداران توحیدند، اینها دعوت کننده به سوى حق و پیامبران حقیقت، و فرستادگان خدا به سوى مردم این عصرند. اینها به حقایق فراموش شده اسلام حیات نوینى مى بخشند و آثار ارزش هاى دینى اسلام را که گرد و غبار غفلت آنها را فرا گرفته، بار دیگر فروغ مى بخشند.
در سایه همین کوششها و تلاشهاى مداوم است که طلیعه پیروزى آشکار شده و روح پاک و تازه اى در مسلمانان به جنبش درآمده است، کم کم به یکدیگر نزدیک مى شوند و از احوال یکدیگر با خبر مى گردند.
نخستین پرتو این حقیقت و اوّلین بذر این فکر در «مؤتمر بزرگ اسلامى» شهر «قدس» پاشیده شد. آن روز جمعى از بزرگان جوامع اسلامى براى بررسى مسائل مهم و حیاتى مسلمین و مبادله مراتب دوستى و محبّت، بدون توجه به اختلاف مناطق جغرافیایى و نژاد و ملیت و مذهب، در آنجا گرد آمده بودند. اجتماعى که در نوع خود بى نظیر و چشم تمام مسلمانان به آن دوخته شده بود، و خارى در چشم دشمن محسوب مى شد، و حسابهاى زیادى روى آن شده بود.
ولى على رغم این مجاهدتها و فداکاریها که این بزرگان براى نیل به هدف مذکور و پاشیدن بذر اتحاد در افکار عمومى مسلمانان به امید اینکه روزى نهال برومندى گردد و همه از ثمرات لذت بخش آن بهره مند شوند; آرى على رغم این همه رؤیاهاى شیرین و طلایى، تنها به سخن ـ همان طور که عادت معمولى ماست ـ قناعت شد و هیچ قدم مثبت عملى و مفیدى برداشته نشد.
تنها به ظواهر پرداختیم و از حقایق دور ماندیم، از هر چیز به پوست آن راضى شدیم و به مغز اهمیّت ندادیم، به عکس نیاکان ما، همان مسلمانان فعال و پر جنبشى که قبل از آنکه بگویند، عمل نشان مى دادند و پیش از آنکه حرف بزنند، تصمیم مى گرفتند; اینها صفات برجسته اى است که دیگران از ما اقتباس نمودند و جلو افتادند و ما عقب ماندیم در حالى که پیشرو این قافله همواره ما بودیم.
این نتیجه کار ما بود و مقتضاى قانون لایتغیر آفرینش «(سُنَّةَ اللهِ الَّتِى قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِیلا); این سنّت الهى است که در گذشته نیز بوده است; و هرگز براى سنّت الهى تغییر و تبدیلى نخواهى یافت».(1)
عیب بزرگ ما اینجاست که تصور مى کنیم همین که بگوییم: «مسلمانان جهان دست دوستى و اتحاد به یکدیگر داده اند» و دهان خود را با این جمله پر کرده، و صفحات مطبوعات را به آن سیاه نماییم، مطلب تمام است; و با همین یک جمله ما متحد شدیم و یک ملت زنده و سربلند به وجود آوردیم که مى تواند مقام شایسته خود را در میان ملتهاى جهان احراز کند! اشتباه ما همین جاست.(2)
زیرا عملا مى بینیم روز به روز عقب تر مى رویم و آن همه گفته هاى بى عمل هیچ اثرى بر ما نگذاشته است و تنها چند لحظه گوش ما از شنیدن آنها لذت برده است ولى بعداً همچون «سرابى» محو گشته است «(وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابِ بِقِیعَة یَحْسَبُهُ الظَّمْـَانُ مَآءً حَتَّى إِذَا جَآءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً); کسانى که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب مى پندارد، امّا هنگامى که به سراغ آن مى آید چیزى نمى یابد».(3)
اگر وضع به همین منوال ادامه یابد محال است مسلمانان بتوانند موقعیت خود را حفظ کنند و به اتحاد حقیقى نایل گردند و کیان خویش را در جامعه بشریت تثبیت نمایند. اگر چه هزاران کتاب و مقاله در زمینه «وحدت» بنویسند و شرق و غرب زمین را با کلمه «اتحاد» و آنچه را مترادف آن است پر کنند و با سخنرانى هاى زیبا و فصیح و اشعار و قصاید دل انگیز، داد سخن بدهند.
مسلّماً هیچ یک از اینها، تا عمل جدى و یک جنبش واقعى و همه جانبه، توأم با تجدید نظر در اخلاق و ملکات گذشته نباشد، به هیچ عنوان تأثیرى نخواهد داشت.
مسلمانان باید هوا و هوسهاى سرکش خود را با نیروى عقل و تفکر مهار کنند، و مصالح برادران دینى خود را همچون مصالح خویش بدانند، همان طور که براى حفظ منافع خود مى کوشند براى حفظ منافع دیگران نیز بکوشند; مسلمانان باید کینه و حسد را از صفحه دلها بشویند و با چشم دوستى و محبّت به یکدیگر نگاه کنند نه به چشم دشمنى و عداوت و خشم!
مسلمانان باید این واقعیت وجدانى و ضرورى را کاملا احساس نمایند که سربلندى هر کس بستگى به سربلندى برادران او دارد; همه یار و مددکار یکدیگرند، آیا هیچ کس از کمک به یار و مددکار خود مضایقه مى کند؟
اما متأسّفانه بدست آوردن این درجات عالى کار آسانى نیست! کیست که حاضر باشد در همه چیز اصل «مساوات و مواسات» را با برادران مسلمان خود رعایت کند و راستى آنچه را براى خود مى خواهد براى آنان نیز بخواهد، منافع و سربلندى و پیروزى خود را در حفظ منافع و سربلندى و پیروزى آنها بداند؟!
ما هم در شرایط کنونى انتظار چنین مساوات و مواساتى را نداریم، ولى اقلا باید انصاف و عدالت در حق هم داشته باشند، لااقل با یکدیگر همکارى کنند، حقوق یکدیگر را زیرپا نگذارند و منافع یکدیگر را نادیده نگیرند.
اما این «هدف» نیز تأمین نخواهد شد مگر اینکه صفات رذیله حرص، حسد، خودخواهى، و برترى طلبى را از اعماق دل خود ریشه کن سازند. این رذایل اخلاقى سرچشمه انواع بدبختیهاست، حلقه هاى بلا را به هم پیوند مى دهد و انسان را گرفتار مى سازد. ملتى که گرفتار این رذایل گردد سرانجام به پست ترین مراحل انحطاط و بدبختى کشانده خواهد شد و بالاخره نابود مى گردد.
بذر همه این رذایل همان صفت زشت «برترى طلبى» است و لذا گفته اند «برترى طلبى» سرچشمه «حسد» و حسد منشأ «دشمنى» و دشمنى سبب «اختلاف» و اختلاف موجب «پراکندگى» و پراکندگى عامل «ناتوانى» و ناتوانى علت «ذلت و خوارى» و ذلت و خوارى باعث زوال دولتها و نعمتها و نابودى و هلاکت امّت هاست!
همان طور که با چشم خود نیز دیده ایم تاریخ گواهى مى دهد که هر ملتى این صفات رذیله را در خود پرورش دهد، راه نابودى را پیش مى گیرد، همتهاى آنها مى میرد، اراده ها سُست مى شود، تفرقه و پراکندگى جاى اتحاد و صمیمیت را خواهد گرفت، چنگال خونین استعمار و استثمار گلوى آنها را خواهد فشرد، و دشمنان به آسانى بر آنها پیروز مى گردند.
ولى ملتى که افکار شان متحد، دلها به هم پیوسته، و دست به دست هم داده اند و در مشکلات به یارى همه مى شتابند، نه کینه اى از یکدیگر به دل دارند و نه از هم گریزانند، و به هنگام لزوم از هیچ گونه کمک صادقانه اى مضایقه ندارند، چنین ملتى سربلند، پایدار، سالم، پر نعمت، نیرومند، پیروز، ثروتمند و مقتدر خواهند زیست.
خدا در گرفتاریها به آنها کمک مى کند و آنها را از چنگال مشکلات مى رهاند، به آنها عزّت و امنیّت مى بخشد و آنها را پیشوا و رهبر دیگران مى سازد.
* * *
1 . سوره فتح، آیه 23.
2 . اشتباه بزرگترى که اخیراً در میان جمعى از مسلمانان و به خصوص عدّه اى از زمامداران کشورهاى اسلامى پیدا شده، تکیه کردن روى مسأله «نژاد عربى» و به اصطلاح «القومیة العربیة» است، و در این قضیه به قدرى افراط شده که در پاره اى از موارد مسأله مذهب و آیین اسلام نه تنها تحت الشعاع واقع شده بلکه گاهى به کلى فراموش گردیده است، و این خطر بزرگى براى اسلام و مسلمین مى باشد.
شکى نیست که نژاد عرب یک نژاد اصیل و پرافتخار است ولى هرگز نمى توان این افتخار را با افتخارى که از ناحیه اسلام براى عرب و غیر عرب یعنى براى عموم مسلمانان وجود دارد قابل مقایسه دانست. هنگامى که اعراب به جاى شعار «اسلام» روى «قومیت عربیت» تکیه مى کنند اگر حمایت 85 یا یکصد میلیون عربهاى جهان را ـ با همه اختلافاتى که دارند ـ به سوى خود جلب مى کنند، از حمایت 500 میلیون مسلمان دیگر جهان محروم مى مانند!
به عقیده ما تبدیل «انترناسیونالیسم اسلامى» به «ناسیونالیسم عربى» یکى از بزرگترین اشتباهات و یک نوع ارتجاع و بازگشت به دوران جاهلیت و پیش از اسلام است که باید هرچه زودتر اصلاح گردد.
درست است که در این اواخر مسأله «وحدت اسلامى» آمیخته با یک سلسله مسائل سیاسى شده، ولى این قبیل مسائل زود گذر سیاسى که گاهى به سرعت «آب شدن برف در تابستان» از بین مى رود، نمى تواند جلوى یک واقعیت مهم را بگیرد و آن اینکه حلقه اتصال 600 میلیون مسلمانان جهان قبل از هر چیز «مذهب» و «آیین پاک اسلام» است.
احیاى تعصبات نژادى، آن هم در دنیایى که مى رود مسأله نژاد را به کلى دور اندازد، کوتاه نظرى عجیبى است که عواقب شوم آن دیر یا زود روشن خواهد شد.
ما امیدواریم برادران مسلمان ما با واقع بینى بیشترى مسائل را بررسى کنند و موضوع نژاد که یک موضوع کهنه و فرسوده و قرون وسطایى است و از یادگارهاى دوران جاهلیت مى باشد را فراموش کرده و دست اتحاد مذهبى خود را به سایر برادران مسلمان در شرق و غرب جهان بدهند و در سایه این اتحاد بزرگ (با جلوگیرى از سوء استفاده هایى که احیاناً ازاین عنوان مقدس مى شود) در راه مجد و عظمت دیرین خود بکوشند و به خاطر داشته باشند که قرآن مجید در سوره آل عمران، آیه 144 مى گوید: «(أَفَإِیْن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ); آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به گذشته (و دوران جاهلیت) باز مى گردید؟!».
3 . سوره نور، آیه 39.