ب: سويته

واژه «سويته» در لغت، مساوي قرار دادن، برابر كردن و كج و معوج را راست كردن است.
«سويّ الشَيْ ءَ؛ جَعَلهُ سَوِيّاً يُقالُ: سويتُ المُعْوَجَ فَما اسْتَوي، صَنَعَهُ مُسْتَوِياً»
سوي الشي ء: آن را راست كرد. عرب مي گويد: خواستم كج را راست كنم، نشد. و نيز به معناي مصنوع بي عيب هم مي آيد.

و در قرآن مجيد مي فرمايد:
«اَلَّذي خَلَقَ فَسَوّي» [1] .
«خدايي كه آفريد، و به تكميل آن پرداخت.»

پس از آگاهي از معاني مفردات، بايد ديد مقصود حديث چيست؟

در اين حديث دو احتمال وجود دارد؛ بايد با توجه به معاني مفردات و قرائن ديگر، يكي از آنها را برگزيد:
1 - مقصود اين است كه حضرت به ابوالهَيّاج دستور داد قبرهاي بلند را ويران كند و آن را با زمين يكسان سازد.
اين احتمال كه «وهابيان» به آن چسبيده اند از جهاتي مردود است.
لفظ تسويه به معناي «هدم و ويران» كردن نيامده است و اگر مقصود اين بود بايد چنين گفته مي شد:
«وَلا قبراً مشرِفاً اِلاّ سَويتَهُ بالأرْضِ»
يعني بايد آن را با زمين يكسان كني، در صورتي كه واژه «ارض» در حديث نيامده است.

اگر يكسان سازي قبرها با زمين مراد است، چرا احدي از علماي اسلام بر طبق آن فتوا نداده است؟ پس بايد گفت برابري قبر با زمين بر خلاف سنت اسلامي است و سنت اسلامي اين است كه قبر مقداري بلندتر باشد و تمام فقهاي اسلام بر استحباب بلندي قبر از زمين به مقدار يك وجب فتوا داده اند.

در كتاب «الفقه علي المذاهب الأربعه» كه با فتواي چهار امام معروف اهل تسنّن مطابق است، چنين مي خوانيم:
«وَيَنْدُبُ اِرتِفاعُ الْتُّراب فَوْقَ الْقَبْرِ بِقَدْرِ شِبْرٍ.» [2] .
«مستحب است كه خاك قبر، به اندازه يك وجب از زمين بلندتر باشد.»

با توجه به اين مطالب، بايد حديث را به گونه ديگر كه هم اكنون بيان مي كنيم تفسير كرد.
2 - مقصود از «قبر را مساوي كن» اين است كه روي قبر را صاف كن و هم سطح و يكسان و يكنواخت ساز، در برابر قبرهايي كه به صورت پشت ماهي و يا بسان سنام (كوهان) شتر ساخته مي شوند.
در اين صورت حديث ناظر به اين است كه بايد روي قبر صاف و مساوي باشد، نه به صورت پشت ماهي و يا مسنم كه در ميان برخي از اهل تسنن مرسوم است و از چهار امام معروف تسنن جز شافعي، همگي به استحباب تسنيم قبر فتوا داده اند. [3] در اين صورت، اين حديث مؤيد فتواي علماي شيعه است كه مي گويند: سطح قبر بايد در عين ارتفاع از زمين، صاف و يكنواخت باشد.
نكته جالب اين كه مسلم در صحيح خود، اين حديث و حديث ديگر را كه اينك مي آوريم، تحت عنوان «باب الأمر بتسوية القبر» و همچنين ترمذي و نسائي هر يك در سنن خود اين حديث را، در عنوان ياد شده آورده اند. و مقصود از اين عنوان اين است كه سطح قبر يكسان و يكنواخت باشد، و اگر مقصود اين بود كه قبرهاي بلند را با زمين يكسان كنيد لازم بود عنوان باب را به صورت ديگر؛ مثل «الأمر بتخريبِ القُبُور و هدمها» بياورد.
اتفاقاً در زبان عرب، اگر «تسويه» را به چيزي مثل قبر نسبت دهند، مقصود اين است كه خود آن چيز صاف و مساوي باشد نه آن كه با چيز ديگري مثل زمين، مساوي و هم سطح گردد.

حديث ديگري را مسلم در صحيح خود آورده كه مضمون آن نيز همان است كه ما تأييد كرديم:
«كُنّا مَعَ فضالةَ بن عُبَيْدٍ بِأَرْضِ الرُّومِ بِرَوْدَسٍ فَتَوفّي صاحِبٌ لَنا فَأَمَرَ فَضالَةُ بنُ عُبَيدٍ بِقَبْرِهِ فَسُوِّيَ ثُمَّ قالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّه يأْمُرُ بِتَسْويتها.» [4] .
«راوي گويد: با فضاله در سرزمين روم بوديم، يكي از دوستان و همراهان ما از دنيا رفت، فضاله دستور داد كه قبر او را مساوي كنند و گفت از رسول خدا شنيدم كه دستور مي داد قبرها را تسطيح و مساوي كنند.»

كليد فهم روايت، به دست آوردن معناي لفظ «تسويه» است و در آن سه احتمال وجود دارد كه بايد با توجه به قرائن، يكي را برگزيد:
1 - ويران كردن بناي روي قبر كه اين احتمال باطل است، زيرا قبور در مدينه داراي بنا و قبّه اي نبوده است.
2 - يكسان نمودن سطح قبر با زمين، اين نظر بر خلاف سنّت قطعي است كه: قبر به اندازه يك وجب از زمين بلند و برجسته باشد.
3 - قبر را هم سطح و هموار ساختن و از صورت پشت ماهي و شكل كوهاني بيرون آوردن؛ و اين معنا متعيّن است. در اين صورت هيچ ارتباطي به مقصود مستدل ندارد.

«نووي» شارح معروف صحيح مسلم، حديث را اينگونه تفسير مي كند:
«سنت اين است كه قبر از زمين زياد بلند نباشد و به شكل كوهان شتر درنيايد، بلكه به مقدار يك وجب بلند و مسطح باشد.» [5] .

اين جمله حاكي است، كه شارح صحيح مسلم، از لفظ «تسويه» همان معنا را فهميده است كه ما اظهار كرديم؛ يعني امام سفارش و توصيه كرد كه سطح قبرها را از حالت تسنيمي و يا از صورت پشت ماهي بودن بيرون آورد و آن را مسطح و صاف و برابر كند، نه اين كه آنها را با زمين يكسان كند و يا قبر و بناي روي قبر را نابود سازد!
لازم به گفتن است تنها ما نيستيم كه حديث را چنين تفسير مي كنيم، بلكه ابن حجر قسطلاني در كتاب «ارشاد الساري في شرح صحيح البخاري» نيز حديث را اينگونه تفسير كرده است. وي مي گويد:
سنت در قبر اين است كه تسطيح شود و ما هرگز نبايد سنت را به خاطر اين كه تسطيح شعار رافضي ها است ترك كنيم. اين كه مي گوييم: سنت تسطيح قبر است، با حديث ابي الهَيّاج منافات ندارد؛ چرا كه:
مقصود برابر كردن قبر با زمين نيست، بلكه مقصود اين است كه در عين ارتفاع از زمين، روي قبر مسطح و صاف گردد. (لم يُرِد تَسوِيتَه بالأرضِ وإنَما اَرادَ تَسطِيحَهُ، جَمعاً بِينَ الأخبار....)
گذشته بر اين، اگر مقصود علي بن ابيطالب - ع - از سفارش به ابي الهَيّاج اين بود كه قباب و ابنيه اي را كه روي قبرها قرار دارد ويران كند، پس چرا قبه هاي موجود در زمان خود را كه بر روي قبور پيامبران الهي بود، ويران نكرد، او كه آن روز حاكم علي الاطلاق بر سرزمين هاي اسلامي بود و در برابر ديدگان او سرزمين هاي فلسطين و سوريه و مصر و عراق و ايران و يمن، مملو از اين بناها بود كه بر روي قبور پيامبران قرار داشت؟!
از همه اين گفته ها صرفنظر مي كنيم، و فرض مي كنيم كه امام - ع - به «ابي الهَيّاج» دستور داده است تمام قبرهاي بلند را با زمين يكسان كند، ولي حديث هرگز گواه بر اين نيست كه بايد بنا و ساختماني كه روي قبرها قرار دارد تخريب و نابود شود، زيرا در حديث آمده كه امام فرمود: «... ولاقبراً مُشرفاً اِلاّ سَوّيتَه» و نفرمود: «ولابناءً ولا قبةً الاّ سوّيتهما» در حالي كه سخن ما درباره خود قبر نيست، بلكه بحث ما درباره بناها و ساختمانهايي است كه روي قبر انجام گرفته و مردم در سايه اين بنا به تلاوت قرآن و خواندن دعا و گزاردن نماز مشغولند، كجاي اين جمله مي گويد بناهاي اطراف قبور را ويران كنيد و اين آثار را، كه به زائر امكان انجام عبادت و تلاوت قرآن مي دهد و مردم را از گرما و سرما حفظ مي كند، ويران سازيد.
* * *
[1] اعلي: 2.
[2] الفقه علي المذاهب الاربعه، ج 1، ص 420.
[3] الفقه علي المذاهب الاربعه، ج 1، ص 420 و يجعل كسنام البعير و قال الشافعي جعل التراب مستوياً مسطحاً أفضل من تسنيمه. بنابر اين به مضمون اين حديث دو گروه از مذاهب اسلامي عمل كرده است: 1 - شافعي 2 - شيعه.
[4] صحيح مسلم، ج 3، كتاب جنائز، ص 61.
[5] اِنَّ السُنّةَ اَن القَبر لا يُرفَعُ عَنِ الأرضِ رَفْعاً كثيراً ولايُسنَّمُ بَلْ يُرفَع نَحوَ شبرٍ ويُسَطَّحْ.