3. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)با ارواح انبياء سخن مى گويد
( وَسْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَجَعَلْنا مِنْ دونِ الرَّحْمنِ الِهَةً يُعْبَدُونَ).(1)
«از پيامبران پيشين بپرس آيا غير از خداى رحمان، خدايى قرار داديم كه مور پرستش قرار گيرد؟».
ظاهر آيه اين است كه پيامبر مى تواند با پيامبران گذشته، كه در جهان ديگر بسر مى برند، تماس گرفته و از آنان پرسش كند، و تا دليل عقلى بر امتناع سؤال از آنان گواهى ندهد ،ما حق نداريم دست از اين ظاهر برداريم.
سؤال: مقصود سؤال از علماى يهود و نصارى است، چنانكه در آيه ديگر مى فرمايد:
(فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكّ مِمّا أنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الّذِينَ يَقْرَؤُنَ الكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ) .(2)
«اگر در آنچه به تو فرو فرستاديم شك و ترديد دارى از كسانى كه كتابى را كه پيش از تو نازل گرديده است مى خوانند بپرس،به تحقيق، حق بر تو از جانب خدا نازل گرديده است».
پاسخ: اين احتمال بسيار ضعيف است زيرا:
اوّلا، تفسير آيه اى با آيه ديگر در صورتى صحيح است كه آيه نخست داراى ابهام باشد، ولى اگر آيه مورد نظر از هر نوع ابهامى خالى باشد جهت ندارد از ظاهر آيه دست برداريم و آن را تأويل نماييم و بگوييم: مقصود، سؤال از دانشمندان يهود و نصارى است. زيرا هيچ منافات ندارد كه پيامبر از هر دو گروه سؤال كند، بالأخص كه اين دو راه، براى دو گروه باشد به اين بيان كه، سؤال از پيامبران پيشين، مخصوص خود پيامبر باشد و سؤال از علماى اهل كتاب، مربوط به امت، به اين معنى كه خطاب، متوجه پيامبر است، ولى هدف، دعوت امت به سؤال كردن از علماى مزبور مى باشد.
گواه روشن بر اينكه خداوند در اين دو آيه دو راه پيش پاى پيامبر گذارده، اين است كه در آيه سوم راه سومى را نشان مى دهد و مى گويد:
(وَ لَقَدْآتَيْنا مُوسى تِسْعَ آيات بَيِّنات فَسْئَلْ بَنِي إِسرائيلَ إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَونُ إِنِّي لاظنُّكَ يا مُوسى مَسْحُوراً). (3)
«ما به موسى نُه معجزه داده ايم، از فرزندان اسرائيل سؤال كن موقعى كه موسى به سوى آنان بازگشت فرعون به او گفت من ترا جادو زده مى پندارم».
در اين آيه سخن از خود بنى اسرائيل است، نه گروه علما و افرادى كه كتاب مى خوانند.و هرگز ما حق نداريم كه بى جهت آيه سوم را نيز تأويل كنيم.
ثانياً: آيه نخست حاكى است كه مقصود سؤال از تمام پيامبران پيشين مانند نوح و ابراهيم و ... است، در حالى كه آيه دوم مربوط به دانشمندان يهود و نصارى است، كه مى توانند با مراجعه به كتب خود (عهدين)، سؤال پيامبر را پاسخ بگويند و آنچه خدا به پيامبران آنها دستور داده است در اختيار پيامبر ما و امت بگذارند. در اين صورت وجهى ندارد كه ما مفهوم وسيع آيه نخست را در محدوده علماى اهل كتاب يعنى يهود و نصارى (كه پيوند آنها تنها با پيامبران خود باقى بود نه با پيامبران ديگر)، منحصر كنيم.
ثالثاً: آيه مورد بحث، در سوره زخرف است و اين سوره (به اتفاق مفسران و به گواهى مضمون آن) از سوره هاى مكى است،و در محيط مكه از علما و دانشمندان اهل كتاب و يا گروه مؤمن به آنان، خبر چشم گيرى نبود كه پيامبر به آنان مراجعه كند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1 . زخرف/45.
2 . يونس/94.
3 . اسراء/101.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------