دوران منتصر عباسى
دوران منتصر عباسی (247ـ 248هـ):
متوكل در سال 247 هـ به قتل رسيد و پس از او فرزندش «محمد بن جعفر» بر تخت نشست. قتل متوكّل، دستگاه خلافت عباسی را به هرج و مرج كشانيد.
او نخستين كسی بود كه درصدد كنار زدن تركان و احيای قدرت مجدّد اعراب برآمد.([1030]) رابطه ی دولت عباسی و اعراب، به ويژه اعراب شام به شدّت تيره بود؛ چرا كه آل عباس با كشتارهای جمعی بنی اميّه كه سمبل قوم عرب بودند، حمايت و پشتيبانی اعراب را از دست دادند و حدود يك قرن بدون توجه به آنان و تنها به اتكای اقوام ديگری چون ايرانيان و تركان خلافت كرده بودند. از اينرو زمانی كه متوكل در شام بود (243هـ) سپاهيان بر او شوريدند و عطايای خود را خواستند. از سوی ديگر سرداران ترك كه مقصود متوكّل را دانسته بودند، وی را وادار كردند كه به سامرّا باز گردد.([1031])
با كشته شدن او، اقتدار دستگاه خلافت و هيبت و حرمی كه خلفا نزد تركان داشتند از ميان رفت، و قدرت و نفوذ تركان هرچه بيشتر تثبيت و كشتن خلفا به وسيلهی سرداران ترك آسان شد([1032]). آنان با شتاب خلفا را از مسند خلافت فرو كشيدند و سده ی پس از متوكل را در چنان آشفتگی فرو بردند كه در آن مدّت، يازده خليفه، كه همگی دست نشانده ی تركان بودند، بر روی كار آمدند كه به وسيله ی آنان يا از كار بركنار شدند يا به قتل رسيدند. بدين ترتيب، پس از كشته شدن متوكّل، عظمت خلافت سنی نيز از ميان رفت و برای خليفه جز نامی كه بر سكه ها ضرب يا در خطبه ها خوانده می شد، باقی نماند.([1033])
آری ! محمد فرزند متوكل با لقب «المنتصر بالله» جای پدر نشست. كار او ديری نپاييد. او برای اينكه ننگ پدركشی را از خود دور كند، شايعه در انداخت كه قاتل متوكل، فتح بن خاقان بوده و خليفه او را به انتقام خون پدر به قتل رسانده است. با وجود اين منتصر چون خلافت را با نيروی تركان به دست آورده بود، در برابر آنان سست و بی اراده بود و چارهای جز اطاعت از دستورها و فرمانهای آنان چنانكه او را مجبور كردند تا برادرانش، معتز و مؤيّد را از ولايتعهدی خلع كند. اين دو تن كه از زمان متوكل به وليعهدی اوّل و دوّم منتصر انتخاب شده بودند، تهديدی برای تركان به شمار می آمدند؛ زيرا تركان بيم آن داشتند كه اگر خلافت به يكی از آن دو برسد، انتقام خون پدر را از آنان بگيرد.
به گفته ی طبری ([1034])، منتصر بر اثر اصرار تركان، معتزّ و مؤيّد را بازداشت كرد و عدهای از سران قوم را بر آن داشت تا آن دو را وادارند كه به رغم ميلشان از وليعهدی استعفا كنند؛ از اينرو، آنان نامه ای به خط خود نوشتند كه مضمون آن چنين بود: «چون من عاجز و ناتوانم و از عهده ی وليعهدی بر نمی آيم و نمی خواهم گناه اين كار بر گردن متوكل باشد، از منتصر خواهشمندم كه مرا از اين مسئوليت معاف بدارد».
پس از اين واقعه، منتصر نيز استبداد و سلطهی تركان را دريافت و به دنبال يافتن راه برای رهايی از شرّ آنان بود. از اينرو، برای آنكه آنان را متفّرق سازد، وصيف را به طرسوس فرستاد و او را از سپاهيان جدا ساخت؛ امّا چون تركان از مقصود خليفه آگاه شدند، 30/000 دينار به «ابن طيفور»، طبيب دربار، رشوه دادند تا منتصر را با نشتر زهرآلود رگ زدند. در نتيجه او در ربيع الاول 248 ه، پس از شش ماه مُرد و در واقع كشته شد.([1035])
پاورقي ها: ------------------------------------------------------------------------------------
[1030]) تاريخ خلافت عباسی از آغاز تا پايان آل بويه؛ خضری ؛ ص95.
[1031]) همان؛ ص94.
[1032]) درباره ی قتل متوكل نك: تاريخ الطبري؛ ج9، ص222 و مروج الذهب؛ المسعودي، ج4، ص36 و الكامل في التاريخ؛ ابن الأثير؛ ج6، ص136.
[1033]) تاريخ خلافت عباسی ؛ خضری ؛ ص95.
[1034]) تاريخ الأمم و الملوك؛ ج9، ص244.
[1035]) تاريخ خلافت عباسی ؛ خضری ؛ ص96 نيزنك: تاريخ الإسلام؛ الذهبي، 18، ص417.