توصيف عمر متوكل در كلام خوارزمى
رسالهای از ابوبكر خوارزمی([1027]) در دست است كه در آن به ظلم و جنايات عباسيان به ويژه متوكل نسبت به اهلبيت علیھم السلام اشاره میكند.
او در بخشی از اين رساله میگويد:
«... ويموت إمام من أئمة الهدی و سيد من سادات بيت المصطفی، فلا تتبع جنازته، ولا تجصص مقبرته، و يموت ضراط لهم أو لاعب أو مسخرة أو ضارب، فتحضر جنازته العدول و القضاء، و يعمر مسجد التعزية عنه القوّاد والولاة، و يسلم فيهم من يعرفونه دهريا أو سوفسطائيا و يسفكون دم من سمّی ابنه عليا... و أن بعض شعراء الشيعة يتكلّم في ذكر مناقب الوصي بل في ذكر معجزات النّبي صلیالله عليه و سلم فيقطع لسانه و يمزّق ديوانه... حتّی أن هارون ابن الخيزران و جعفر المتوكّل علی الشيطان لاعلی الرحمان، كانا لايعطيان مالاً ولا يبذلان نوالاً إلاّ لمن شتم آل أبي طالب و نصر مذهب النواصب مثل عبدالله بن مصعب الزبيري و وهب بن وهب البختري... يمنعون آل أبي طالب ميراث أمّهم و فيء جدّهم... يشتهي العلوي الأكلة فيحرمها، و يقترح علی الأيام الشهوة فلا يطعمها، و خراج مصر و الأهواز و صدقات الحرمين و الحجاز تصرف إلی إبراهيم الموصلي... و المتوكل زعموا يتسری باثني عشر ألف سرية، و السيد من سادات أهل البيت يتعفف بزنجية أو سندية، و صفوة مال الخراج مقصورة علی أرزاق الصفا عنة و علی موائد المخاتنة... و يبخلون علی الفاطمي بأكلة أو شربة... و القوم الذين أحل لهم الخمس و حرمت عليهم الصدقة، و فرضت لهم الكرامة و المحبّة، يتكفّفون ضرّا و يهلكون فقرا، و يرهن أحدهم سيفه و يبيع ثوبه... ليس له ذنب إلاّ أنّ جدّه النبي و أبوه الوصي و أمّه فاطمة و جدّته خديجة و مذهبه الايمان و إمامه القرآن...... و ماذا أقول في قوم... حرثوا تربة الحسين بالفدان و نفوا زوّاره إلی البلدان...»([1028])
ترجمه: پيشوايی از پيشويان هدايت و سيدی از سادات خاندان نبوت از دنيا میرود؛ كسی جنازه ی او را تشييع نمیكند؛ و قبر او گچكاری نمیشود، امّا چون دلقك و مسخره ای و بازيگری از آل عباس بميرد، تمام عدول (عدول دارالقضاء) و قاضيان، دهريان و سوفسطائيان، در تشيع جنازه او شركت میكنند و از شر ايشان (آل عباس) در امانند؛ ليكن آنها هر كه را شيعه بدانند، به قتل میرسانند. هر كس نام پسرش را علی بگذارد، خونش را میريزند. شاعر شيعه، چون در مناقب وصی و معجزات نبی، شعر بگويد، زبانش را میبرند و ديوانش را پاره میكنند. هارون پسر خيزران (مقصود واثق خليفه است) و جعفر متوكل، در صورتی به كسی عطا و بخشش مینمودند كه به آل ابي طالب، دشنام گويد.
مذهب نصب كسانی چونان عبدالله بن مصعب زبيری و وهب بن وهب بختری مورد حمايت قرار گرفت. علويان از ميراث مادر و فیء جدشان منع شدند. ايشان را از يك وعده خوراك منع میكنند در حالي كه خراج مصر و اهواز و صدقات حرمين شريفين و حجاز به مصرف خنياگرانی از قبيل ابن ابی مريم مدنی و ابراهيم موصلی و ابن جامع سهم ی و زلزل ضارب و برموصا زامر (سرنا زن، نی زن) میرسد.
متوكل عباسی، 12/000 كنيز داشت؛ اما سيدی از سادات اهلبيت، فقط يك كنيز (خدمتكار) زنگی يا سندی داشت. اموال خالص و پاكيزه ی خراج به دلقك ها و مهماني های مربوط به ختنه ی اطفال، سگبازان، بوزينه داران، مخارق و... منحصر شده است. در حالیكه يك وعده خوراك و يك جرعه آب را از اولاد فاطمه علیها السلام دريغ میدارند. قومی كه خمس بر آنان حلال و صدقه حرام است؛ و گواهی دادن به دوستی نسبت به ايشان فريضه است؛ از فقر، مشرف به هلاك هستند. يكی شمشير خود را گرو میگذارد و ديگری جامه اش را میفروشد. گناهی ندارند، جز اينكه جدشان نبی و پدرشان وصی و مادرشان فاطمه و مادر مادرشان خديجه و مذهبشان ايمان به خدا و راهنمايشان قرآن است.
من چه بگويم درباره ی قومی كه تربت و قبر امام حسين علیه السلام را شخم زدند و در محل آن زراعت كردند و زائران قبرش را به شهرها تبعيد نمودند.»([1029])
پاورقي ها: ------------------------------------------------------------------------------------
[1027]) محمد بن عباس 323 ـ 383 ق، شاعر، كاتب و اديب. از آنجا كه زادگاه خود و پدرش، خوارزم و مادرش از مردم طبرستان بود، خود را گاه «خوارزمی» و گاه «طبری» معرفی میكرده... غالب منابع بر شيعی بودن او متفق القولند... گرايش وی به تشيع در بسياری از رسائل وی به خصوص آنهايی كه برای ابومحمد علوی نوشته... به چشم میخورد و حتی گاه آشکارا خود را شيعه معرفی میكند؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی؛ ج5، ص249.
[1028]) رسائل أبي بكر الخوارزمي (وكتب إلی جماعة الشيعة نيسابور، لما قصدهم محمد بن إبراهيم و اليها)؛ صص 160ـ 172.
[1029]) ترجمه با برخی اضافات از كتاب آل بويه؛ علی اصغر فقيهی؛ ص453.