زمان نگارش سنن
در اينكه ابوداود در چه زمانى كتاب خود را گردآورى كرده اختلاف است. گفته شده كه او كتابش را به أحمد بن حنبل نشان داده و احمد آن را پسنديده است([223]). با توجه به اينكه احمد در سال 241 هـ.ق از دنيا رفته، بايد او در همان جوانى سنن را نوشته باشد.
از سوى ديگر «ابوداود» مى گويد:
«ما في كتاب السنن حديث اِلاّ وقد عرضته على أحمد بن حنبل ويحيى بن معين»([224]).
اگر بر اين سخن بتوان اعتماد كرد، او حتى كتاب خود را زودتر تدوين كرده چرا كه مرگ يحيى بن معين در سال 233 هـ.ق بوده است و اگر ده سال براى گردآورى آن تلاش كرده باشد در حدود سال 223، يعنى در حدود بيست سالگى كه تأليف سنن را آغاز كرده است بايد گفت: پذيرش اين ديدگاه مشكل است، چرا كه او خود مى گويد:
«كتبت عن رسولالله| خمسمائة ألف حديث، انتخبت منها ما ضمنته هذا الكتاب ـ يعنى كتاب السنن ـ جمعت فيه أربعة آلاف وثمانمائه حديث، ذكرت الصحيح وما يشبهه ويقاربه، ويكفي الانسان لدينه من ذلك أربعة أحاديث: 1ـ الأعمال بالنيات؛ 2ـ من حسن إسلام المرء تركه ما لا يُعنيه؛ 3ـ لا يكون المؤمن مؤمناً حتى يرضى لأخيه ما يرضاه لنفسه؛ 4ـ الحلال بين والحرام بيّن وبيّن ذلك امور مشتبهات»([225]).
هم چنين مى گويد:
«دخلت الكوفة سنة إحدى وعشرين...»([226]) و«... صليت على عفان ببغداد سنة عشرين...»([227]).
از اينها روشن مى شود كه او در حدود بيست سالگى پايش به عراق باز شده است درصورتى كه بسيارى از شيوخ او در سنن از عراق بوده اند، از سوى ديگر او مى گويد: «من در آغاز 000/500 حديث نوشتم و سپس 000/5 آن را در سنن برگزيدم» روشن است كه براى شنيدن و نوشتن 000/500 حديث ساليان درازى نياز است، و پس از آن هم براى برگزيدن احاديث سنن ازميان آنها نيز ساليانى نهچندان كم نیاز است. پس نمى توان پذيرفت كه او زودتر از 35 تا 40 سالگى، گردآورى سنن را آغاز كرده باشد، ولى آنچه روشن است اين است كه او ساليانى پيش از مرگش، سنن را به پايان رسانده است، چرا كه او پس از انجام آن، آن را براى مردم خوانده است:
«ولمّا صنّف كتاب «السنن» وقرأه على الناس صار كتابُه لأصحاب الحديث كالمصحف يتبعونه ولا يخالفونه وأقرّ له أهل زمانه بالحفظ والتقدّم فيه»([228]).
تنها توجيهى كه مى توان از سخن او كه گفته است: «ما في كتاب السنن حديث إلاّ عرضته على أحمد بن حنبل ويحيى بن معين» كرد، اين است كه گفته شود احاديثى را كه او در سنن آورده (يعنى از آن 000/500 حديث)، پيش از گردآورى به احمد و يحيى عرضه كرده است؛ نه اينكه در زمان گردآورى سنن، هريك از احاديث را به آنها عرضه كرده باشد. يعنى سخن او درحقيقت اينگونه است كه: «...عرضته قبل علی أحمد بن حنبل ويحيى بن معين».
پاورقي ها: ----------------------------------------------------------------------------------------
[223]) تاريخ مدينة دمشق؛ ج22، ص194.
[224]) تغليق التعليق؛ على بن ابراهيم؛ ج1، ص53.
[225]) تاريخ بغداد؛ الخطيب البغدادى؛ ج9، ص58.
[226]) تاريخ بغداد؛ ج9، صص 57ـ 58.
[227]) همان.
[228]) تهذيب الكمال؛ المزّي؛ ج1، ص365.