3 - مصالح مرسله
اصوليّين اهل تسنن براى ((مصالح مرسله )) تعريفهاى مختلفى كرده اند. ابن برهان مى گويد: ((مصالح مرسله ))، عبارت از چيزى است كه به اصل يا قاعده اى كلى و جزئى مستند نباشد.(629)
بعضى از اصولى هاى متاءخر آنان مى گويند: مصالح مرسله ، عبارت است از وصفى كه مناسب با تشريع حكم باشد، طورى كه نتيجه ربط حكم به آن وصف ، جلب نفع يا دفع ضرر باشد و شاهدى از ناحيه شرع براى اعتبار يا الغاى آن وجود نداشته باشد.(630)
دواليبى ضمن آنكه معتقد است ، بايد براى مصالح مرسله ، اصلى كلى از اصول شريعت دلالت كند، در واقع مصالح مرسله را تحت عنوان استصلاح داخل نموده ، مى گويد: ((استصلاح در حقيقت ، عبارت از نوعى حكم است كه سند آن مبتنى بر مصلحت مى باشد. و اين مطلب در هر موردى كه نصى براى آن نداشته باشيم و نظاير و امثالى نيز در شريعت نداشته باشد تا با آن قياس شود، مى تواند مدركى براى اثبات حكم در آن مورد باشد)).(631)
ضمنا همان طورى كه بين اصوليّين اهل تسنن در تعريف مصالح مرسله اختلاف ديده مى شود، در رابطه با حجّيت آن نيز اختلاف وجود دارد؛ مثلا: مالك و احمد بن حنبل و تابعين آن دو قائلند به حجّيت آن ، و گفته اند كه صالح شمردن ، طريقى است شرعى براى استنباط حكم در موردى كه نص يا اجماعى وجود ندارد، و مصلحت مطلقه اى كه دليل شرعى براعتبار ياالغاى آن واردنشده است ، صلاحيت داردكه مبناى استنباطاحكام باشد.(632)
طوفى كه يكى از حنابله مى باشد، در رابطه با حجيت مصالح مرسله كار را به حدّ غلوّ رسانيده و آن را به عنوان دليلى شرعى كه اساس سياسات دنيويه و معاملات است معتبر دانسته و قائل به تقديم آن در موارد تعارض با نصوصى كه غير قابل جمع با آن هستند، شده است .(633)
شافعى و اتباع او گفته اند : ((استنباطى از طريق استصلاح وجود نداشته و هر كه بخواهد از اين طريق حكمى را به دست بياورد تشريع نموده است و گفته اند كه استصلاح مثل استحسان ، تبعيت از هواى نفس است نه عقل )).
به پيروان مذهب ابو حنيفه نيز نسبت داده شده كه قائل به حجّيت مصالح مرسله نبوده و آن را دليل براى اثبات حكم شرعى نمى دانند.(634)
اما شيعيان قائل به عدم حجيت مصالح مرسله هستند و آن را مشمول عموم ادله حرمت عمل به ظن مى دانند و مى گويند اگر مصالح مرسله يا استحسانات و قياسات و نظاير آن حجيت داشتند، ديگر نيازى به بعث رسل و انزال كتب و جعل قوانين از طرف خداوند نبود؛ زيرا با اين امور، تمام احكام براى موضوعات استخراج مى شد.