شرح حال زيد بن حارثه
دهم ـ زيد بن حارثة بن شُراحيل الكَلْبى ، و او همان است كه در زمان جاهليت اسير شد حكيم بن حزام او را در بازار عُكاظ از نواحى مكّه بخريد از براى خديجه آورد؛ خديجه ـ رضى الله عـنـهـاـ او را بـه رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم بخشيد. حارثه چون اين بدانست خدمت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم آمد و خواست تا فديه دهد و پسر خود را برهاند، حضرت فرمود: او را بخوانيد و مختار كنيد در آمدن با شما يا ماندن به نزد من ؛ زيـد گـفت : هيچ كس را بر محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم اختيار نكنم ! حارثه گفت : اى فرزند! بندگى را بر آزادگى اختيار مى نمائى و پدر را مهجور مى گذارى ؟ گفت : من از آن حضرت آن ديده ام كه ابدا كسى را بر آن حضرت اختيار نخواهم كرد. چون حضرت رسـول صلى اللّه عليه و آله و سلم اين سخن از زيد شنيد او را به حجر مكّه آورد و حضّار را فرمود: اى جماعت ! گواه باشيد كه زيد فرزند من است ، ارث از من مى برد و من ارث از او مى برم . چون حارثه اين بديد از غم فرزند آسوده گشت و مراجعت كرد. از آن وقت مردم او را زيـد بـن مـحـمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم نام كردند. اين بود تا خداوند اسلام را آشكار نمود و اين آيه مباركه فرود شد: (ما جَعَلَ اَدْعِيآءَكُمْ اَبْنآءَكُمْ..).(441)
چـون حـكـم بـرسـيـد فى قَوْلِهِ تعالى : (اُدْعُوهُمْ لابائهِمْ) كه فرزند خوانده را به اسم پدرش بخوانند، اين هنگام زيد بن حارثه خواندند و ديگر زيد بن محمّد صلى اللّه عليه و آله و سـلّم نـگـفـتـنـد(442) و آيـه شـريـفـه (مـا كـانَ مـُحـَمَّدٌ اَبـا اَحـَدٍ مـِنـْ رِجـالِكـُمْ)(443)نـيـز اشـاره به همين مطلب است نه آنكه مراد آن باشد كه پدر حـسن و حسين نيست ؛ چه آنها پسران رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم مى باشند به حكم (اَبْنآئَنا)(444) در آيه مباهله و غيره . و زيد، كُنْيَه اش ابواُسامه است به نـام پـسـرش اُسـامه و شهادتش در مؤ ته واقع شد در همان جائى كه جعفر بن ابى طالب عليه السّلام شهيد گشته .(445)