ذكر غزوه تَبُوك (289)
و آن نـام مـوضـعـى است ميان حِجْر(290) و شام ؛ و نام حِصن و چشمه اى است كه لشكر اسلام تا آنجا براندند و اين غزوه را غزوه فاضحه نيز گويند؛ چه بسيار كس از مـنـافـقـيـن در اين غزوه فضيحت شدند و اين لشكر را جيش العُسْره گويند؛ چه در سختى و قـحـطـى زحـمـت فـراوان ديـدنـد. و ايـن غـزوه واپـسـيـن غـزوات رسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله و سلّم است و سبب اين غزوه آن بود كه كاروانى از شام بـه مـدينه آمد براى تجارت به مردم مدينه ابلاغ كردند كه سلطان روم تجهيز لشكرى كـرده و قـبـائل لَخْم و حُذام و عامله و غَسّان نيز بدو پيوسته اند و آهنگ مدينه دارند، و اينك مـقـدّمـه ايـن لشـكـر بـه (بـَلْقـاء) رسـيـده لاجـَرَم رسـول خـدا صـلى اللّه عـليه و آله و سلّم فرمان كرد كه مسلمانان از دور و نزديك ساخته جنگ شوند. لكن اين سفر به مردم مدينه دشوار مى آمد؛ چه هنگام رسيدن ميوه ها و نباتات و درودن حـبـّات و غـلات بـود و ايـن سـفـر دور و هـوا گـرم و اعـداء بـسـيـار بـودنـد لاجـرم تثاقل مى ورزيدند آيه شريفه آمد كه :
(يـا اَيُّهـَا الَّذيـنَ آمـَنـُوا مـالَكـُمْ اِذا قـيـلَ لَكـُمْ انـْفـِرُوا فـي سـَبـيـلِ اللّه اثّاقَلْتُمْ...).(291)
پـس جـمـاعـتـى بـراى تـجـهـيـز جـيـش صـدقـات خـود را آوردنـد و ابـوعـقـيـل انـصـارى مـزدورى كـرده بـود، دو صـاع خـرمـا تـحـصـيـل كـرده يـك صـاع بـراى عيال خود نهاد و يك صاع ديگر براى ساز لشكر آورد. حـضـرت آن را گـرفت و داخل صدقات كرد، منافقان بر قِلّت صدقه او سُخريّه كردند و بعضى حرفها زدند، آيه شريفه نازل شد:
(اَلَّذينَ يَلْمِزوُنَ الْمُطَّوِّعينَ مِنَ الْمُؤ مِنينَ فِى الصَّدَقاتِ...)(292)
بالجمله ؛ بسيارى از زنان مسلمين زيورهاى خود را براى حضرت فرستادند تا در اِعداد و تـهـيه سپاه به كار برد،پس حضرت كار لشكر بساخت و همى فرمود نَعْلَينْ فراوان با خـود برداريد؛ چه مردم را چون نعلين باشد به شمار سواران رود؛ پس سى هزار لشكر آهـنـگ سـفـر تـَبوك كرد و از اين جماعت هزار تن سواره بود. جماعتى كه هشتاد و دو تن به شـمـار آمـدنـد بـه عـذر فـقـر و عـدم بـضـاعـت خواستند با لشكر كوچ نكنند و ديگر عذرها تـراشـيـدنـد، پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: زود باشد كه خداوند حاجت مرا به شما نگذارد ؛ پس اين آيه نازل شد:
(وَجآءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الاَعْرابِ لِيُؤ ذَنَ لَهُمْ..).(293)
و ديـگـر گـروهـى از مـنـافـقـيـن بدون آنكه عذرى بتراشند از كوچ دادن تقاعد ورزيدند و بـعـلاوه مـردم را نيز از اين سفر بيم مى دادند و مى گفتند هوا گرم است يا آنكه مى گفتند مـحـمـد صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم گـمان مى كند كه حرب روم مانند ديگر جنگها است ، هـرگـز يـك نـفـر هـم از ايـن لشـكـر كـه بـا وى مـى رونـد بـرنـمـى گـردنـد، و امـثـال ايـن سـخـنـان مـى گـفـتـنـد، در شـاءن ايـشـان نـازل شـد (فـَرِحَ الْمـُخـَلَّفـُون بِمَقْعَدِهِمْ..).(294)