علّت شركت نكردن على عليه السّلام در جنگ تبوك

چون رسول خداى صلى اللّه عليه و آله و سلّم بعضى از منافقين را رخصت اقامت و تقاعد از سفر فرمود حق تعالى نازل فرمود (عَفَى اللّهُ عَنْكَ لِمَ اَذِنْتَ لَهُمْ..).(295)
بـالجـمـله ؛ چون منافقين رخصت اقامت يافتند در خاطر نهادند كه هرگاه سفر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم طول بكشد يا در تبوك شكسته شود خانه آن حضرت را نهب و غارت كـنـنـد و عـشيرت و عيال را آن حضرت از مدينه بيرون نمايند. حضرت چون از مَكنون خاطر منافقين آگهى يافت ، اميرالمؤ منين عليه السّلام را به خليفتى در مدينه گذاشت تا منافقين از قـصـد خـود بـاز ايـستند و هم مردم بدانند كه خلافت و نيابت بعد از پيغمبر صلى اللّه عـليـه و آله و سـلم از بـراى عـلى عـليـه السـّلام اسـت ، پـس ‍ از مدينه بيرون شد منافقين گـفـتـنـد رسـول خـداى صلى اللّه عليه و آله و سلّم را از على عليه السّلام ثقلى در خاطر اسـت و اگـرنـه چـرا او را بـا خـود كـوچ نـداد. اين خبر چون به اميرالمؤ منين عليه السّلام رسـيـد از مـديـنـه بيرون شده در جُرْف به آن حضرت پيوست و اين مطلب را به حضرتش عرض كرد، حضرت او را امر به برگشتن كرد و فرمود:
(اَمـا تـَرْضـى اَنْ تـَكـُونَ مـِنـّي بـِمـَنـْزِلَةِ هـارونَ مـِنْ مـُوسـى اِلاّ اَنَّهُ لا نـَبـِىَّ بـَعـْدى ).(296)
بـالجمله ؛ رسول خداى صلى اللّه عليه و آله و سلّم طريق تبوك پيش داشت و لشكر كوچ دادند و در هيچ سفر چنين سختى و صعوبت بر مسلمانان نرفت ؛ چه بيشتر لشكريان هر ده تـن يـك شـتـر زيـادت نداشتند و آن را به نوبت سوار مى گشتند و چندان از زاد و توشه تهى دست بودند كه دو كس يك خرما قوت مى ساخت ، يك تن لختى مى مكيد و يك نيمه آن را از بهر رفيق خود مى گذاشت !
(وَكـانَ زادُهـُمُ الشَّعـيـرَ الْمـُسـَوَّسـَ(297) وَالتَّمـْرَ الزَّهـيدَ(298) وَالا هالَةَ(299) السَّخَنَةَ).(300)
و ديـگـر آنـكـه بـا حـِدّت هـوا و سـورت گـرمـا آب در مـنـازل ايـشـان نـايـاب بـود چـنـدان كه با اين همه قِلّت راحله ، شتر خويش را مى كشتند و رطـوبـات اَحـشـاء و اَمـعـاى آن را به جاى آب مى نوشيدند و از اين جهت اين لشكر را جَيْشُ الْعُسْرَةِ مى ناميدند كه ملاقات سه عسرت بزرگ كردند.
قـالَ اللّه تـَعـالى : (لَقـَدْ تـابَ اللّهُ عـَلَى النَّبِىِّ وَالْمُهاجِرينَ وَالاَنْصارِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ فى ساعَةِ الْعُسْرَةِ..).(301)