نامه پيامبر صلى الله عليه و آله به حكام شام و يمامه

پيامبر اسلام نامه هاى مبنى بر دعوت به اسلام ، به حكام شام و مناطق همسايه جزيره العرب فرستاد.
امير غسان در جنوب شام مى زيست . نامه پيامبر به وى توسط شجاع بن وهب ارسال شد. بطور كلى غسانيها دست نشانده روم شرقى بودند و در نبردهاى ايران و روم به حمايت از روم وارد عمل مى شدند. گويا بين امير غسانى و امپراطور روم كه عازم زيارت بيت المقدس بوده ، گفتگوهائى پيرامون اسلام و نامه هاى پيامبر صورت گرفته است . امپراطور روم بر نقطه نظرهاى خود تاءكيد مى كند كه وى موعود انجيل است . متن نامه پيامبر به (حارث بن ابى شمر) چنين است :
( بسم الله الرحمن الرحيم
من محمد رسول الله الى الحارث بن ابى شمر؛
سلام على من اتبع الهدى و آمن به و صدق . انى ادعوك ان تومن بالله وحده لا شريك له يبقى ملكك . )
حارث پيام معنوى پيامبر اسلام را تهديد تلقى كرد و ترسيد و گفت : كسى نمى تواند مرا سرنگون كند. سفير پيامبر را به اردوگاه سپاه خود فرستاد تا اقتدار او را ببيند. گويند حارث آنقدر ترسيد كه از امپراطور كسب دستور كرد تا پيامبر را دستگير كند! و امپراطور به او توصيه كرد فعلا دست نگاه دارد!! گويند حارث وقتى نامه اى از قيصر دريافت كرد، دگرگون شد و رفتارش عوض شد. از سفير پيامبر پذيرائى كرد و خود را پيرو اسلام معرفى نمود. پيامبر اين رفتار را از روى سياست تلقى كرد و پيش بينى نمود كه بزودى سرنگون خواهد شد. مورخان نامه پيامبر به (حارث بن ابى شمر) پنجمين نامه دانسته اند.
ششمين نامه پيامبر به حاكم (يمامه ) بود كه از وى و مردم يمامه دعوت به اسلام كرد. اين نامه توسط (سليط بن عمرو) به (عمان ) فرستاده شد:
( بسم الله الرحمن الرحيم
من محمد رسول الله الى هوذه بن على ، سلام على من اتبع الهدى . و اعلم ان دينى سيظهر الى منتهى الخلف و الخافر، فاسلم تسلم ، و اجعل لك ما تحت يديك )
حاكم يمامه مدتى وقت خواست تا در اين باره بينديشد. او با يكى از اساقفه مسيحى در اين باره مشورت كرد. گويند اسقف مزبور وى را به قبول دعوت محمد ترغيب كرد و افزود كه او موعود انجيل است و راست مى گويد. حاكم يمامه نامه اى براى پيامبر نوشت :
(... مرا به دين اسلام دعوت كردى . من شاعر و خطيب هستم و در ميان اعراب مشهورم . من از آئين تو پيروى مى كنم ، به اين شرط كه مرا در قدرت سهيم سازى ) پيامبر بر حماقت او خنديد و سقوط او را پيش بينى كرد (26)