نامه پيامبر به پادشاه حبشه

( بسم الله الرحمن الرحيم
من محمد رسول الله الى النجاشى ملك الحبشة . سلام عليك ! فانى احمد الله الذى لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤ من المهيمن . و اشهد ان عيسى بن مريم روح الله و كلمة القاها الى مريم البتول الطيبة الحصينة ، فحملت بعيسى ، حملته من روحه و نفخه كما خلق آدم بيده . و انى ادعوك الى الله وحده لا شريك له و الموالاة على طاعته و ان تبتغى و تؤ من بالذى جائنى . فانى رسول الله و انى ادعوك و حنودك الى الله . عزوجل و قد بلغت و نصحت ، فاقبلوا نصيحتى . و السلام على من اتبع الهدى . )
اين نامه توسط (عمرو بن اميه ) به دربار (نجاشى ) فرستاده شد.
سفير پيامبر وارد دربار (نجاشى ) گرديد و نامه پيامبر را بدست نجاشى داد و از محبتهاى گذشته او در حق مسلمانان مهاجر تشكر كرد و خاطر نشان ساخت كه پيامبر اسلام و مسلمانان خاطره دوستيهاى شما را فراموش نمى كنند. آن گاه گفت كه : اسلام و محمد موعود انجيل عيسى مى باشند، بنابراين شايسته است پادشاه و مردم حبشه اسلام آورند و در دنيا و آخرت سعادتمند باشند. او يادآورى كرد كه در غير اين صورت مانند قوم يهود به سرنوشت بدى دچار خواهند شد. او تاءكيد كرد كه اسلام شكل يافته اديان آسمانى گذشته است .
پادشاه حبشه در پاسخ گفت : من شهادت مى دهم كه اين پيامبر، همان است كه همه اهل كتاب در انتظار او هستند. آن گونه كه موسى از آمدن عيسى خبر داد، عيسى نيز از ظهور محمد خبر داده است . اما فعلا موقعيت را براى دعوت مردم اين كشور به اسلام مناسب نمى دانم و افزود كه اگر ايجاب مى كرد، خودم خدمت پيامبر مى رسيدم .
آنگاه نامه اى در پاسخ به نامه پيامبر نوشت :
(به نام پروردگار مهربان و بخشنده ! اين نامه اى است به رسول خدا، محمد، از جانب نجاشى .
درود بر كسى كه مرا به اسلام هدايت نمود، درود بر شما باد. نامه شما در رابطه با نبوت و شريعت عيسى به دستم ريسد. به پروردگار زمين و آسمان سوگند! آنچه مرقوم نموده بوديد، عين حقيقت است . من محتواى نامه شما را با جان و دل مى پذيرم . و آنچه را كه در رابطه با مسلمانان مهاجر به اين سرزمين اشاره فرموديد، تا آنجا كه زمينه كشور ايجاب مى كرد، انجام وظيفه شد. من به وسيله اين نامه به رسالت شما گواهى مى دهم و مى گويم كه كتب آسمانى گذشته بشارت رسالت شما را داده اند. من در حضور پسر عموى شما جعفر بن ابيطالب مراسم ايمان به اسلام و بيعت با شما را انجام داده ام . اينك من جهت رساندن پيام و اسلام خودم ، پسرم (رارها) را به حضور شما اعزام مى دارم و اعلام مى كنم كه من جز خود، ضامن ديگرى نيستم . و اگر بفرمائيد، شخصا حضورتان شرفياب مى شوم ) (25)