تفاوت شفاعت با وساطت هاى دنيوى

برخى بر اثر تبليغات افراد ناآگاه، تصور مى كنند كه شفاعت اوليا نوعى شبيه وساطت هاى دنيوى، و به تعبير امروزه نوعى «پارتى بازى» و تبعيض در قانون است، براى قلع اين شبهه از اذهان ، تفاوت دو نوع شفاعت را با سه وجه روشن مى سازيم.

1. در شفاعتهاى اخروى كار در دست خدا است، و كار از امر او سرچشمه مى گيرد، و او است كه شفيع را برمى انگيزد و بر اثر كمال و موقعيتى كه دارد به او حق شفاعت مى بخشد، و رحمت و مغفرت خود را از مجراى او شامل حال بندگان مى سازد، ولى در شفاعتهاى دنيوى كار كاملاً بر عكس است، زيرا مجرم شفيع را برمى انگيزد، و اگر تحريك او نبود، هرگز به فكر شفاعت نمى افتاد، اگر قرآن مجيد دستور مى دهد كه در همين دنيا، گروه گنهكار حضور پيامبر برسند، و از او دعا و طلب آمرزش بطلبند(1)، اين كار نيز مستقيماً از خود خدا شروع مى شود، زيرا او به گنهكار فرمان مى دهد كه چنين كند، و اگر دستور او نبود هرگز به دنبال پيامبر نمى رفت واگر هم مى رفت، بدون فرمان و اذن او تأثيرى نداشت.

2. در شفاعتهاى صحيح، شفيع تحت تأثير مقام ربوبى قرار مى گيرد، ولى در شفاعت هاى باطل صاحب قدرت از سخنان شفيع متأثّر مى گردد، و خود شفيع تحت تأثير سخنان وا لحاح و اصرار مجرم قرار مى گيرد.

3. شفاعتهاى دنيوى فقط تبعيض در قانون است و نفوذ شفيع، اراده قانونگذار و يا مجريان قانون را مغلوب ساخته، و سرانجام صاحب قدرت، تنها قدرت خود را درباره افراد ضعيف و ناتوان اعمال مى كند، در حالى كه در شفاعتهاى اخروى هيچ كس قدرت خود را بر خدا تحميل نمى كند، و جلو قانون را نمى گيرد، بلكه شفاعت رحمت گسترده و مغفرت نامحدود خداى مهربان است كه از او سرچشمه گرفته و مى خواهد به وسيله آن، افرادى را كه شايسته تطهير هستند و قابليت براى پاك شدن دارند، پاك سازد.

گروهى كه از شفاعت محروم مى گردند نه از اين نظر است كه در قانون خدا تبعيض وجود دارد بلكه شايستگى مغفرت و رحمت گسترده الهى را ندارند از اين نظر بايد به همان حالت باقى بمانند. و به اصطلاح رحمت خدا بسان موجودى صندوق يك بازرگان و يا بانك نيست كه پايان بپذيرد بلكه بايد در طرف قابليت و شايستگى باشد، تا رحمت خدا به او برسد.
اگر خداوند مى فرمايد:
(إِنَّ اللّه لا يغفر أَن يشرك به) .(2)
«خداوند افراد مشرك را نمى آمرزد».

براى اين است كه دل مشرك بسان ظرف دربسته است كه اگر در هفت دريا فرو رود، هيچگاه آب به درون آن نفوذ نمى كند، و يا بسان سرزمين شوره زار است كه هر چه باران بر آن ببارد، جز خس و خار چيزى در آن نمى رويد.

اگر قرآن اصرار مىورزد كه شفاعت اولياى خدا،از آن كسانى است كه مورد رضايت پروردگار جهان باشند چنان كه مى فرمايد:
(وَلا يَشْفَعُونَ إِلاّلِمَنِ ارتَضى) .(3)
«درباره كسى شفاعت نمى كنند مگر اين كه مورد رضايت خداوند جهان باشند».

براى اين است كه او مى داند چه كسى لياقت و شايستگى فيض معنوى و رحمت گسترده او را دارد و چه كسى ندارد، و به قول سعدى:
گر خواجه شفاعت نكند روز قيامت                                  بايد كه ز مشاطه نرنجيم كـه زشتيم

نه تنها گروه مشرك از رحمت گسترده خدا و شفاعت اولياى او محروم مى باشند بلكه گروهى كه بر اثر ناپاكيهاى زياد، شايستگى مغفرت خدا را از دست داده اند لطف الهى از طريق شفيعان درگاه او، به آنان نمى رسد.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1 . نساء/64.
2 . نساء/48و116.
3 . انبياء/28.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------