استدلال گلپايگاني به حديث موسي بن جعفر بر مقام شارعيت قائم موعود و جواب آن
گلپايگاني در (ص 298) فرائد باز به منظور استدلال بر مقام شارعيت قائم موعود عليه السلام مي نويسد و «في اصول الكافي في باب الاحاديث المروية عن موسي عليه السلام قال سأل الراهب عن موسي بن جعفر عليه السلام اخبرني عن ثمانية احرف
نزلت فبقي في الارض منها اربعة و بقي في الهواء منها اربعة علي من نزلت تلك الاربعة التي في الهواء و من يفسرها قال ذاك قائمنا فينزل الله عليه فيفسرها و ينزل عليه ما لم ينزل علي الصديقين و الرسل و المهتدين. يعني راهبي از موسي بن جعفر عليه السلام سؤال نمود كه خبر ده مرا از هشت حرفي كه چهار حرف آن بر زمين نازل شده و چهار ديگر نازل نگشته است بر كي نازل گردد و كي آن را تفسير نمايد؟ فرمود آن قائم ما است كه خداوند تعالي حروف مذكوره را بر او نازل خواهد فرمود و آن را تفسير خواهد نمود و هر آينه خداوند بر او نازل فرمايد آنچه را كه بر صديقين و رسل و مهتدين نازل نفرموده است».
جواب استدلال گلپايگاني به حديث موسي بن جعفر
براي جواب، مقداري ديگر از بقيه ي حديث را كه در كتاب كافي مذكور است و گلپايگاني نقل ننموده بايد در نظر داشت: ثم قال الراهب فاخبرني عن الاثنين من تلك الاربعة الاحرف التي في الارض ما هي قال اخبرك بالاربعة كلها اما اوليهن فلا اله الا الله وحده لا شريك له باقيا و الثانية محمد رسول الله مخلصا و الثالثة نحن اهل البيت و الرابعة شيعتنا الحديث و حاصل معني اينكه راهب گفت خبر ده مرا به دو حرف از آن چهار حرفي كه در زمين است موسي بن جعفر عليه السلام فرمود خبر مي دهم تو را به تمام آن چهار حرف: نخستين توحيد حق متعال دومين رسالت محمد صلي الله عليه و آله سومين ما اهل بيت چهارمين شيعيان ما.
اينك مي گويم: چنانكه سابقا تذكر داده و بيان نموديم به كلمات مجمل و متشابه احدي نمي توان بر مطلبي استدلال نمود و مجملات و متشابهات احاديث را حتي به حسب تصريح از خود ائمه ي اطهار عليهم السلام بايد به مبينات و محكمات آنها رد كرد - آنچه ما مي توانيم درباره ي معناي اين حديث با در نظر داشتن ذيل آن كه در فوق نقل شد و مضامين احاديث محكمه ي متواتره كه مقداري از آنها در همين كتاب گذشته است بر سبيل امكان و احتمال بگوئيم اين است كه مراد از هشت حرف در حديث مزبور هشت چيز است كه چهار آن تا به حال در روي زمين صورت تحقق به خود گرفته و چهار ديگر معلق در هوا است يعني هنوز در روي زمين صورت وقوع و تحقق به خود نگرفته بلكه در
فضاء و سماء تقديرات الهي معلق و مضبوط است اما آن چهار امر و حرفي كه قبلا بر زمين نازل شده و تبين و تحقق پيدا نموده است عبارت است از: 1- امر توحيد حق متعال از ابلاغ و اعتقاد بدان در حالي كه كلمه ي باقيه باشد. 2- رسالت خاتم انبياء صلي الله عليه و آله به خلوص و پاكي. 3- وجود ائمه ي هدي عليهم السلام و امر امامت آنان. 4- وجود شيعه ي آنان.
پيدا است اين چهار حرف و امر بر زمين نازل شده و في الجمله صورت تبين و تحقق به خود گرفته است ولي چهار امر و حرف ديگري است كه تا به حال بر زمين نازل نشده و صورت تحقق به خود نگرفته است و به ظهور حضرت قائم موعود عليه السلام نازل شود و از مختصات آن حضرت باشد و تنها آن حضرت است كه از جانب حق متعال به تفسير و تحقق دادن آنها مأمور است.
و مي گوئيم بر حسب احاديث متواتره اي كه در بيان مختصات آن حضرت وارد شده است چه مانعي دارد كه اگر مراد از آن چهار حرف، از بين مختصات آن حضرت اين چهار امر مهم باشد:
(1) غلبه ي دين اسلام بر تمام اديان و مسلمان شدن تمام مردم روي زمين.
(2) پر شدن زمين از قسط و عدل.
(3) انتقام كشيدن از تمام اعداء خدا و كشتن آنها.
(4) حكومت و سلطنت بر تمام اهل زمين و قضاوت داودي بدون سؤال از بينه.
و اما جمله ي ديگر حديث مزبور كه مي فرمايد: و ينزل عليه ما لم ينزل علي الصديقين و الرسل و المهتدين. يعني خداوند بر او نازل فرمايد چيزي را كه بر صديقين و رسل و مهتدين نازل نفرموده است.
ممكن است مراد آن (چنانكه از احاديث متعدده از جمله حديث اول مورد استناد خود گلپايگاني در (ص 115) استفاده مي شود) نازل فرمودن نصرت و تأييد بر آن حضرت باشد به نزول ملائكه به حدي كه قبل از او بر احدي از صديقين و رسل و مهتدين نازل نفرموده باشد.
آري كسي كه بايد بر تمام زمين قهر و غلبه ي ظاهري و معنوي پيدا كند و تمام
مردم را مسلمان نمايد البته درباره ي او نصرت و تأييد الهي فوق آنچه كه درباره ي سايرين بوده است خواهد بود تا آنچنان حكومت و سلطنتي كه براي احدي صورت وقوع پيدا ننموده تحقق پذيرد.
از آنچه گفتيم معلوم شد حديث مزبور ابدا بر نزول شريعت جديد و كتاب جديد و مقام شارعيت قائم موعود عليه السلام كه مقصود گلپايگاني است دليل نمي باشد.