جواب استدلال گلپايگاني به حديث ان صلحت امتي

مي گوئيم: اما راجع به حديث نبوي ان صلحت امتي فلها يوم و ان فسدت فلها نصف يوم، اولا: سند آن به غايت ضعيف است زيرا چنانكه خود فرايد بدست مي دهد سندش يكي كتاب اليواقيت و الجواهر سيد عبدالوهاب شعراني عالم عامه است كه از شيخ تقي الدين بن ابي المنصور عالم عامه [1] .
و او نيز مرسلا يعني بدون ذكر سند از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي كند كه فرمود ان صلحت امتي فلها يوم تا آخر و ديگري مجلد غيبت بحارالانوار، و در بحار حديث مسندا چنين است (ص 15 چاپ كمپاني) از كعب الاحبار كه خود كعب مي گويد: في الخلفاء هم اثني عشر فاذا كان عند انقضائهم واتي طبقة صالحة مد الله لهم في العمر كذلك وعد الله هذه الامة ثم قرء وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم قال و كذلك فعل الله عزوجل ببني اسرائيل و ليس بعزيزان يجمع هذه الامة يوما او نصف يوم و ان يوما عند ربك كالف سنة مما تعدون.
روايات كعب الاحبار گذشته از اينكه به منتها درجه ضعيف است (چون درباره ي او از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام جماعتي نقل نموده اند كه فرمود كعب الاحبار كذاب است) اين كلام را كعب به پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم و يا امام اسناد نداده است تا حجت باشد و علاوه مورد كلام او در يوم يا نصف يوم رباني بر حسب ظاهر راجع به عمر طبقه ي صالحه آن هم در زمان انقضاء خلفاي اثني عشر يعني بعد از ظهور خليفه ي دوازدهم است نه راجع به مدت بقاء تمامت امت و دين خاتم انبياء صلي الله عليه و آله و سلم پس به كلي از مورد كلام ابوالفضل گلپايگاني اجنبي است، پس حديثي كه مورد تمسك ابوالفضل مي باشد سندش منحصر شد به همان نقل شيخ تقي الدين آن هم مرسلا بنابراين حديث مزبور از حديث سند به غايت ضعيف است.
ثانيا: با غمض عين از سند و فرض صدور آن، گلپايگاني در عبارت گذشته مي گويد اين حديث وقتي وارد شد كه آيه ي مباركه ي لكل امة اجل الاية نازل گشت و مردم از حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم استفسار نمودند كه اجل امت اسلام چيست و بقاي عزت اين دين در عالم تا كي. مي گويم: از كجا ثابت شد و به چه دليل مي گوئيد حديث مزبور در جواب چنين سئوال و استفساري بوده آن هم بعد از نزول آيه ي شريفه ي مزبوره؟
مراد از امت در آيه ي شريفه به خصوص امت ديني و امم انبياء نبوده و مراد
از اجل، اجل عزت ديني نبوده تا شما چنين سوءاستفاده اي نموده و پيش خودتان بدون هيچ مدركي ورود اين حديث را مربوط به نزول آن آيه نمائيد بلكه مي گوئيم مرا از امت، همان معني لغوي خودش مطلق هر دسته و جمعيت است اعم از اينكه رابط اجتماع و وحدت آنها دين واحد و تبعيت از نبي واحد باشد و يا غير دين و نبي، در قرآن مجيد امت به همين معني در موارد متعدده استعمال شده از جمله آيه ي شريفه ي و ما من دابة في الارض و لا طائر يطير بجناحيه الا امم امثالكم و آيه ي شريفه ي و لما ورد ماء مدين وجد عليه امة من الناس و مراد از اجل در آيه منصرف به نهايت حيوة دينوي و زمان مرگ است يعني براي هر دسته و جمعيتي نهايتي در زندگي و زمان مرگي است كه چون آن زمان فرارسيد ساعتي را پس و پيش نتوانند كرد.

و بر تقدير اينكه حديث مزبور پس از نزول اين آيه در جواب آن استفسار مردم باشد مي گويم بر حسب ظاهر عبارت شيخ تقي الدين، حديث تا (فلها نصف يوم) مي باشد و عبارت (يعني من ايام الرب المشار اليها بقوله تعالي و ان يوما عند ربك كالف سنة مما تعدون) تفسيري است از خود شيخ مزبور در ذيل حديث و مربوط به عين حديث نيست و بنابراين، مقصود از يك روز در حديث كه فرموده اگر امت من صالح بشوند براي آنها يك روز خواهد بود و اگر فاسد شوند نصف روز ممكن است بر سبيل فرض و مثال باشد و غرض از حديث اينكه فساد در امت، عمر و بقاء آنها را هر چه باشد نصف مي نمايد. و ممكن است تنوين كلمه ي يوم، تنوين تفخيم باشد يعني اگر امت من صالح شوند براي آنها روز باعظمتي خواهد بود و اگر فاسد شوند عظمت آنها نصف خواهد شد.
و حاصل اينكه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در مقام جواب سئوال مردم، تحديد و تعييني تفصيلا نفرموده بلكه اجمالا فرموده اند كه دوام و عظمت و عزت امت بستگي تامي به صلاح و فساد آنها دارد و از مؤيدات، اينكه اگر تعيين بقاء اين امت واقعا به هزار سال در صورت صلاح آنها و به نصف آن در صورت فساد آنها شده بود با آن همه فسادي كه از همان صدر اول در زمان خلفاي بني اميه و بني عباس در ميان آنها
بوده بايد اين امت در نيمه ي هزار منقرض و زائل شده باشند و حال آنكه به اتفاق ما و ابوالفضل در سنه ي پانصد انقراض حاصل نشده است.
و ممكن است به جاي تفسير شيخ تقي الدين كسي تفسير كند مراد از يوم اشاره به مقدار يومي است كه در اين آيه ي شريفه است (في يوم كل مقداره خمسين الف سنة) در سوره ي المعارج و بنابراين حديث مزبور به ضرر و عليه مدعاي گلپايگاني تمام مي گردد.
ثالثا: بر فرض اينكه كلام (يعني من ايام الرب المشار اليها بقوله تعالي و ان يوما عند ربك كالف سنة مما تعدون) تتمه ي حديث باشد، مي گويم: مبدء هزار سال از كجا و به چه دليل بايد سنه ي وفات حضرت عسكري عليه السلام باشد؟ بلكه هر بي غرضي تصديق مي كند كه مبدء آن از احتمالات سه گانه ي ذيل خارج نمي باشد:
1- سنه ي بعثت و پيدا شدن اولين افراد امت 2- سنه ي صدور اين حديث از پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم 3- سنه ي رحلت پيغمبر كه مراد بقاء امت از بعد وجود مقدس آن حضرت باشد - بدو تأسيس امت آن حضرت بعد از وفات حضرت عسكري نبوده كه مبدء اين تاريخ از آنجا گرفته شود تمام ائمه و مردم زمان آنها نيز از امت آن حضرت بوده اند. واضح است كه با هر يك از اين سه احتمال در مبدء هزار سال، حديث با مقصود گلپايگاني كه ظهور علي محمد باب باشد منطبق نگردد.
و اگر گفته شود: با حساب هر يك از اين سه مبدء هم نه در خارج و نه به حسب عقيده ي شما مسلمين، باز انقراض و زوال دين و امت اسلام حاصل نشده است.
مي گويم: آري اكنون هم كه متجاوز از يك قرن از ظهور علي محمد مي گذرد نه در خارج و نه به حسب عقيده ي ما اجل امت اسلام (و بالاخص دين اسلام) نرسيده است و مسلمين با همه ي ضعفي كه در مقابل بعض ملل ديگر (نه ملت بهاء) پيدا نموده اند منقرض نشده اند و اين نيز كاشف از همين است كه در حديث مزبور بر تقدير صدورش اصلا تحديد به هزار سال نشده است و كلام ذيل حديث، تفسيري از شيخ تقي الدين پيش خودي بوده است. و يا تصرف ديگري در حديث شده،
و مورد آن اصلا اجل بقاء تمام امت و دين نبوده بلكه نظير كلام كعب الاحبار بوده كه گذشت.
اين بود حال سومين حديث صحيح گلپايگاني و استدلال او كه در جمله ي اقوي و اظهر براهين خودت قلمداد نموده است.
اينك خوانندگان محترم قضاوت نمايند آيا چنين حديثي با اين سند و دلالتش بر مطلب آن هم راجع به اعتقاديات حجت مي شود؟! بالاتر از اين آيا به چنين حديثي با اين سند و دلالتش مي توان از آنچه كه به ضرورت دين اسلام و مدارك قطعيه ي متواتره (چنانكه در جلد دوم اين كتاب خواهد آمد انشاءالله تعالي) ثابت است كه دين اسلام از جانب خدا هرگز زائل و منسوخ نخواهد شد و بعد از آن دين و شريعت ديگري از جانب خدا اصلا نخواهد آمد دست برداشت؟
و اما راجع به آيه ي يدبر الامر من السماء الي الارض ثم يعرج اليه في يوم كان مقداره الف سنة مما تعدون در سوره ي سجده كه آيه ي قبلش اين است: الله الذي خلق السموات و الارض و ما بينهما في ستة ايام ثم استوي علي العرش ما لكم من دونه من ولي و لا شفيع افلا تتذكرون.
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] ناگفته نماند عقيده ي شيخ تقي الدين ناقل حديث نبوي، درباره آيات مذكوره از خروج مهدي و نزول عيسي و خروج دابه و ساير مذكورات در كلام شعراني كه بايد در مأه ي اخير يعني سنه ي نهصد تا رأس سنه ي الف واقع شود باطل است چون مبدء اين تاريخ را ولو به زغم گلپايگاني وفات حضرت عسكري قرار دهيم (كه سنه ي 260 هجري بوده) باز عقيده ي شيخ مزبور واضح است كه هم مخالف خارج و هم مخالف عقيده ي ما و هم خلاف عقيده ي امثال گلپايگاني مي باشد زيرا به عقيده ي گلپايگاني و امثال او خروج مهدي در رأس سنه ي الف از وفات عسكري عليه السلام بوده است نه در مأه ي اخير يعني مأه ي نهم.