5 - حديث ثقلين و علماى اهل سنّت

براى بيان مراد از آيه مباركه مودّت و حديث ثقلين ، علاوه بر آنچه تا كنون نگاشته ايم ، كلام يكى از حفّاظ و علماى بزرگ اهل سنت را متذكر مى شويم .
ابن حجر مى گويد: ((پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله قرآن كريم و عترت خود را كه عبارت از نزديكان آن حضرت مى باشند، ((ثقلين )) ناميد، براى اينكه ((ثقل ))، عبارت است از هر چيز گرانبها و مصون و خطير، و قرآن و عترت اين چنين هستند؛
زيرا هر كدام از اين دو، معدن علوم لدنى و اسرار و حِكم الهى و احكام شرعيه اند و روى همين جهت ، پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مردم را تشويق و ترغيب نمود به اقتدا و تمسك به اين دو و يادگيرى از عترت ، و فرمود: الحمد للّه الذى جعل فينا الحكمة اهل البيت ؛ سپاس خداى را كه حكمت را در ما خاندان قرار داد.
بعد مى گويد: و گفته شده كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين دو را ((ثقلين )) ناميد تا ارزش حقوق قرآن و عترت و وجوب احترام به آنها براى مردم روشن شود .
كسانى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ما را امر به رجوع به آنان نموده ، افرادى هستند كه عارف به كتاب خدا و سنت رسولش مى باشند؛ زيرا آنان تا نزد حوض كوثر از كتاب خدا، جدا نخواهند شد. (اين مطلب را حديث ((ولا تعلموهم فانهم اعلم منكم ؛ مبادا چيزى به آنان بياموزيد؛
زيرا آنان از شما داناترند))، تاءييد مى كند و به خاطر همين جهت است كه عترت پيامبر از بقيه علما تمايز پيدا مى كنند؛ چون خداوند رجس را از عترت دفع نموده و آنان را مطهر و پاكيزه گردانيده و به سبب كرامات باهره و مزاياى زيادى كه در آنان وجود دارد، بر ديگر مردم شرافت و بزرگى عطا فرموده است ).
بعد مى گويد: بعضى از آن روايات را قبلا ذكر كرده ايم (يعنى در كتاب صواعق ) و بعدا هم مى آيد (يعنى در همان كتاب روايتى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله درباره قريش فرمود: ((وتعلموا منهم فانّهم اعلم منكم ؛ از قريش بياموزيد، به درستى كه آنان از شما داناترند)).
وقتى اين مطلب براى عموم قريش ثابت باشد، پس اهل بيت عليهم السّلام اولى هستند از قريش به اعلميت و دانايى ؛ چونكه آنان خصوصياتى دارند كه قريش به طور عموم ندارد، و در احاديثى كه وارد شده و ما را ترغيب به تمسك به اهل بيت مى كند، اشاره است به اينكه اهل بيت تا روز قيامت هستند و منقطع نمى شوند؛ چون امر به تمسك به آنان تا روز قيامت ، ادامه دارد و مخصوص به زمان يا مكان خاصى نيست ؛ چنانكه قرآن كريم مورد تمسك است تا روز قيامت .
به خاطر همين جهت است كه اهل بيت امانند براى اهل ارض ، چنانكه ابن حجر بر اين مطلب گواهى و شهادت داده و حديث ديگرى را از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در اين باره نقل نموده كه فرمود: ((فى كل خلف من امتى عدول من اهل بيتى ؛ در هر نسل از امت من ، افراد عادلى از اهل بيتم وجود دارند)).
بعد مى گويد: ((كسى كه در ميان اهل بيت احق و اولى است كه به او تمسك شود، امام اهل بيت و عالمشان ، على بن ابى طالب - رّم اللّه وجهه - است ؛ همانطور كه ما قبلا (در كتاب صواعق )، در رابطه با كثرت علم آن حضرت و استنباطات دقيقه او سخن گفتيم و ثابت نموديم كه او اولى و سزاوارتر به تمسك است )).(90)
لازم به يادآورى است كه بعضى از روات و محدّثين اهل سنّت ، حديث شريف ثقلين را دست كارى نموده و به جاى كلمه ((عترتى )) كلمه ((سنتى )) را گذاشته اند.
اين مطلب صرف نظر از اينكه با عقل جور در نمى آيد؛ زيرا همان طورى كه قرآن مبيّن مى خواهد، سنت نيز بدون مبيّن و توضيح دهنده روشن نخواهد شد، از نظر علماى بزرگ اهل تسنن مورد قبول نبوده ، بلكه اصلا متعرض نقل روايتى كه در آن ((سنّتى )) به جاى ((عترتى )) باشد، نشده اند.
گويا اصلا حديثى مشتمل بر كلمه ((سنّتى )) به عنوان يكى از دو ثقل ، از پيامبر نقل نشده است . و در همه جا با كلمه ((عترتى اهل بيتى )) روايت نموده اند. و از آنچه از كتب معتبره و مجاميع حديثى اهل تسنن در چند صفحه قبل از اين نقل نموديم ، واضح و روشن شد كه دست جعل و وضع ،كلمه ((سنتى )) را جانشين ((عترتى )) نموده است .
اما براى اينكه مدعاى ما كاملا به اثبات برسد و متوجه شويم كه حديث اصلى همان است كه با كلمه ((وعترتى اهل بيتى )) از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله روايت شده است ، به چند كتاب از كتب لغت كه نزد اهل سنت معتبرند نيز اشاره مى كنيم .
ابن اثير در كتاب نهايه در باب الثاء مع القاف ذيل ماده ((ثقل )) و همچنين در باب العين مع التاء ذيل ماده عتر، روايت را مشتمل بر كلمه ((عترتى )) نقل مى كند.
بعد مى گويد: ((سمّا هما ثقلين ؛ لانّ الاخذ بهما والعمل بهما ثقيل ويقال لكل خطير [نفيس ] ثقل ، فسمّاهما ثقلين ، اعظاما لقدرهما و تفخيما لشاءنهما(91) ؛ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كتاب و عترت را ثقل ناميد براى اينكه اخذ به اين دو و عمل مطابق اين دو، ثقيل ؛ يعنى گرانبها و با ارزش است . و به هر امر خطير و نفيس و با ارزشى ، ثقل گفته مى شود، پس پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آن دو را ثقلين ناميد تا بزرگى مرتبه و عظمت شاءن قرآن و عترت بر مردم روشن شود)) .
ابن منظور(92) ، فيروزآبادى (93) و زبيدى (94) روايت را مشتمل بر كلمه ((عترتى )) نقل نموده و تقريبا هر سه آنها در رابطه با معناى ثقل همان مطلب ابن اثير را، متعرض شده . و هيچ گونه اشاره اى به روايتى كه مشتمل بر كلمه ((سنتى )) به جاى ((عترتى )) باشد، ننموده اند.
غير از آيه مودّت و حديث ثقلين ، آيات و روايات ديگرى هم در كتاب و سنت موجود است و مؤ لفان بزرگ اهل تسنن هم در كتابهاى خودشان متذكر شده اند كه به خاطر رعايت اختصار از نقل و استدلال به آنها خوددارى شد. محققين و اهل تتبّع مى توانند براى مزيد اطلاع و تحقيقات بيشتر به كتب صحاح سته و مسانيد و مجاميع حديثى برادران اهل سنت . يا به كتابهاى شريف ((الغدير))، ((فضايل الخمسه من الصحاح السته )) و ((الفصول الماءة فى حياة ابى الائمة )) مراجعه نمايند.