يازدهم ـ در ظاهر كردن آن حضرت است آبى در بيابان براى قبرّه (مرغ چكاوك )

شيخ برسى از محمّد بن مسلم روايت كرده كه با حضرت باقر عليه السلام بيرون رفتيم نـاگـاه بـر زمـيـن خـشـكـى رسـيـديـم كـه آتـش از آن مـشـتـعـل بـود، يـعـنـى از بـسيارى حرارت و در آنجا گنجشك بسيارى بود كه دور اشتر آن حـضـرت پر مى زدند و چرخ مى خوردند حضرت آنها را راند و فرمود: اكرامى نيست يعنى بـراى شـمـا، پـس آن جـناب رفت تا به مقصد خويش ، چون فردا رجوع كرديم و به همان زمين رسيديم ، باز آن گنجشكها پرواز مى كردند و دور اشتر آن حضرت مى گشتند و بر بالاى سر پر مى زدند، پش شنيدم كه آن حضرت فرمود: بنوشيد و سيراب شويد، چون نظر كردم ديم در آن بيابان آب بسيارى است گفتم : اى آقاى من ! ديروز منع كردى آنها را امروز سيرابشان كردى ؟ فرمودند: بدان كه امروز در ميان ايشان قبرّه مختلط بود پس آب دادم بـه ايـشـان و اگـر قبرّه نبود من به ايشان آب نمى دادم گفتم : اى آقاى من ! چه فرق اسـت ميان قبرّه و گنجشك ؟ فرمود: واى بر تو! اما گنجشك پس آنها از مواليان فلان اند: زيـرا ايـشـان از اويـنـد، و امـا قـبـرّه پـس از مـوالى مـا اهل بيت است و ايشان در صفير خود مى گويند:
( بـُورِكـْتـُمْ اَهـْلَ الْبـَيْتِ وَ بُورِكَتْ شيعَتُكُمْ وَ لَعَنَ اللّهُ اَعْدائَكُمْ. ) (63)