شهادت مظلومانه جعفر طيّار
مـسـلمـانان كه خواهان شهادت و دخول جِنان بودند از كثرت لشكر فتورى در خود نديده و دل بـر جـنگ نهادند؛ پس هر دو لشكر مقابل هم صف كشيدند حضرت جعفر از پيش روى صف بـيـرون شـد و نـدا در داد كـه اى مردم ، از اسبها فرود شويد و پياده رزم دهيد، و اين سخن بـراى آن گـفـت تا مسلمانان پياده شوند و بدانند كه فرار نتوان كرد ناچار نيكو كارزار كـنـنـد. پـس خـود پـيـاده شـد و اسـب خـود را عـَقـْر كرد پس عَلَم بگرفت و از هر جانب حمله درانـداخـت . جـنـگ انبوه شد و كافران گروه گروه حمله ور گشتند و در پيرامون جعفر پرهّ زدنـد و شـمشير بر او آوردند نخست دست راست آن حضرت را جدا كردند عَلَم را به دست چپ گـرفـت و هـمـچـنان رزم مى داد تا پنجاه زخم از پيش روى بدو رسيد؛ پس دست چپ را قطع كـردنـد ايـن هـنـگـام عَلَم را با هر دو بازوى خود افراخته مى داشت ، كافرى شمشيرى بر كمرگاهش زد و آن حضرت را به قتل رسانيد عَلَم سرنگون شد؛ پس زيد بن حارثه عَلَم بـرداشـت و نـيكو مبارزت كرد تا كشته گشت . پس از او، عبداللّه بن رَواحه علم بگرفت و جـهـاد كـرد تـا بـه قتل رسيد. و ما در اواخر فصل معجزات پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم اشاره به جنگ مُوتَه نموديم به آنجا مراجعه شود.
روايـات در فـضـيـلت جـعـفـر بـسـيـار اسـت و روايـت شـده كـه حـضـرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه مردم از درختهاى مختلف خلق شده اند و من و جـعـفـر از يك درخت خلق شده ايم . و روزى با جعفر فرمود كه تو شبيه من هستى در خلقت و خُلق .(263)
ابـن بـابـويه از حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام روايت كرده است كه حق تعالى به حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم وحى فرستاد كه من چهار خصلت جعفر بن ابـى طـالب را شـكـر كـرده ام و پـسـنـديـده ام ؛ پـس حـضـرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم او را طلبيد و از او آن چهار خصلت را پرسيد، و جعفر عـرض كـرد: يـا رسول اللّه ! اگر نه آن بود كه خدا ترا خبر داده است اظهار نمى كردم . اوّل آن اسـت كـه هـرگـز شـراب نـخـوردم بـراى آنـكـه دانـسـتـم اگـر شـراب بخورم عقلم زايل مى شود، و هرگز دروغ نگفتم ؛ زيرا كه دروغ مردى و مروّت را كم مى كند، و هرگز زنا با حرم كسى نكردم ؛ زيرا دانستم كه اگر من زنا با حرم ديگرى كنم ديگرى زنا با حـرم مـن خـواهد كرد و هرگز بت نپرستيدم براى آنكه دانستم كه از آن نفع و ضرر متصّور نـيـسـت . پـس حـضـرت دسـت بـر دوش او زد و فـرمـود: سـزاوار اسـت كـه خـدا تـرا دو بـال بـدهـد كـه بـا مـلائكه پرواز كنى .(264) و در حديث سجّادى است كه هيچ روز بـر حـضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم بدتر نگذشت از روز اُحُد كه در آن روز عـمـّش حـمزه اسداللّه و اَسَد رَسُوله شهيد شد و بعد از آن ، روز مُوتَه بود كه پسر عمّش جعفر بن ابى طالب شهيد شد.(265)