ناراحتى برخى از صحابه از قرار داد حديبيّه
گـروهـى از صـحابه از اين صلح دلتنگ بودند و برخى را خاطر مشوّش ، كه چرا خواب پـيـغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه به زيارت كعبه رفته و عمره گذاشته و كليد خـانـه بـه دسـت داشـتـه راسـت نـيـامـد و فـتـح مـكـّه نـشـد. و ابـن الخـَطـّاب ايـن سـخـن از دل به زبان آورد و گفت : (م ا شَكَكْتُ في نُبُوَّة مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ و آلِهِ قَطُّ اِلاّ يَوْمَ الْحـُدَيـْبـيَّه ).(253)يـعـنـى هـرگـز شك نكرده بودم در پيغمبرى و نبوت محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم چنان شكى كه در روز حديبيّه كردم !؟
و بـا پـيـغـمـبـر صلى اللّه عليه و آله و سلّم گفت : ما چگونه بدين خوارى گردن نهيم و بـديـن مـصالحه رضا دهيم ؟ حضرت فرمود: من پيغمبر خدايم و كار جز به حكم خدا نكنم . گفت : تو ما را گفتى به زيارت كعبه رويم و عمره گزاريم چه شد؟ پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: هيچ ، گفتم امسال اين كار به انجام شود؟ گفت نه ، فرمود: پس چـرا سـتـيـزه كـنـى ؟ در غـم مـبـاش كـه زيـارت كـعـبـه خـواهى كرد و طواف خواهى گذاشت .(254)
كَما قَالَ اللّهُ تَعالى : (لَقَدْ صَدَقَ اللّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحقِّ...)(255)